Total Pageviews

خامنه ای ،نعشه از قدرت و بزرگترین دیکتاتور تاریخ

زمانی که خامنه ای از تغییر در ساختار سیاسی دولت حرف می زند مشخصا یعنی دولت کاملا گوش به فرمان می خواهد که مثل دولت احمدی نژاد حتی یک ذره هم با او اختلاف نظر نداشته باشد و مانند دو قوه دیگر که با اشاره ی او تمام دستوراتش را بدون کم و کاست انجام دهد. پست نخست وزیری که توسط نمایندگان مجلس تعیین می شوند مزیت فوق العاده ای برای خامنه ای دارد یکی اینکه دیگر لازم نیست در انتخابات فرمایشی تقلب کند. دوم اینکه فرد مورد نظر خود را بدون کوچکترین دردسری بر میگزیند و در صورت دلخواه بر کنار میکند.این یعنی چینش مردان سیاسی به صورت کاملا دلخواه. البته این دیگر سیاست این مردان نیست که کشور را می چرخاند بلکه میل و اراده ی رهبر و بیت رهبری است و این مردان سیاسی در این هنگام بیشتر متملق و پاچه خوار باید باشند تا سیاست مدار و باکفایت و وضیعت کشور در همه ی سطوح چیزی بدتر از امروز خواهد شد.

زمان ضربه نهایی فرا رسید،

با گذشت تنها دو سال از اعتراضات مردمی موسوم به سبز ایران و مقاومت حیرت بر انگیز جوانان ایرانی، نتایج دموکراسی خواهی صد ساله گذشته ایرانیان را میتوان در تمامی منطقه خاورمیانه لمس نمود. با تغییرات روبنایی در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه شرایط دگرگونی بنیادین در ایران فراهم است و امکان انقلاب سیاسی و تغییر دیکتاتوری به مردم سالاری بوجود آماده است.

اما وجود انحصارات اقتصادی در ایران این شبهه را برای قدرت های غربی بوجود آورده است که به دلیل نبودن تشکیلات منسجم مردمی میتوان از آب گل آلود ماهی گرفت و مانند تغییرات جزیی مصر، تونس و یا لیبی در حال تصرف، منابع اقتصادی ایران را نیزمیتوان تحت انحصارات کامل خود در آورند.

با نزدیک تر شدن انتصابات مجلس فرمایشی حکومت اسلامی در ایران، رژیم حاکم بر تهران در نظر دارد با شرکت حداقلی مردم و جنگ زرگری میان نهاد ولایت فقیه، انجمن حجتیه، سپاه پاسداران و تیم آقای رفسنجانی، چهار گروه متفاوت را به جهانیان به عنوان وارثان ایران بعد از جنگ معرفی کند.

رژیم اشغالگر تهران خواسته یا ناخواسته میرود تا برای حفظ منافع اقتصادی گروهی کوچک تمامیت ارزی ایران را قربانی بوجود آمدن حکومت عثمانی در آسیای مرکزی نماید. در این میان البته جایی نیز برای آیت الله های فرقه شیعه در نظر گرفته شده است و زمزمه های واتیکان اسلامی به گوش میرسد.

فرصت طلبانی که در سال پنجاه و هفت ایران را به اشغال خود در آورده اند میروند تا در روزهای آینده با منفعل نگاه داشتن ایرانیان بار دیگر و با نامی جدید منافع اقتصادی را با شریکان غربی خود تقسیم نمایند.

با تجربه انتصاب آقای احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور، حضور در انتصاباتی که از هم اکنون نتیجه آن مشخص شده است اینگونه به نظر میرسد مورد توجه اکثریت مردم قرار نخواهد گرفت. کاندیداهایی که به صورت مستقل یا احزاب در سایه معرفی میشوند نمیتوانند یا نمیخواهند خواسته های رای دهندگان را به اجرا گذارند.

در مقابل جریانهای اپوزیسیون خارج از کشور که خواهان انحلال حکومت اسلامی باشند میتوانند به صورت مستقل به سازماندهی این کمیته های انتخاباتی مردمی در ایران یاری رسانند و مورد تایید مردم قرار خواهند گرفت. ایجاد کمیته های انتخاباتی بدون در نظر گرفتن نتیجه یا حتی شرکت در آن میتواند تشکیلات از هم گسیخته مردمی را بار دیگر در خیابان به هم نزدیکتر سازد. با بهانه حمایت از هر کاندیدایی میتوان به صورت مستقل از نیروهای حکومتی کمیته های مردمی را سازمانده ای نمود. از کاندیداها خواست در مورد برنامه هایشان با مردم گفتگو نمایند و تجمعات مردمی را دوباره زنده کرد.

با توافق بر این اصل است که میتوان خواهان به تاخیر انداختن تاریخ انتخابات شد و همزمان درخواست آزادی احزاب را نمود. شرایط ماه های گذشته خاورمیانه امکان سرکوب و خشونت را از اشغالگران تهران تا حدود زیادی گرفته است و آنها را به معامله برای نگاه داشتن قدرت تشویق نموده است. با سازماندهی سرتاسری کمیته های انتخاباتی میتوان اعتصابات را به یک حقیقت تبدیل نمود و حتی در صورت برخورد نظامی میتوان به کمک و یاری آسیب زدگان شتافت. این تشکیلات مردمی خواهد توانست در مقابل انحصار طلبان پایداری کند و گذار از دیکتاتوری به مردمسالاری را متمدنانه ترسیم نماید.

جنبش سبز ایران درآغاز انقلاب رنگین کمانی قرار دارد.

Hamidresa.bourhani@gmail.com

متن کامل یکی از آخرین نوشته های هدی صابر

«بنام همراه نزدیک دست»

ایران ما بخشی است از هستی؛ هستیِ در ذات فعال، هستیِ مشارکتی. هستیِ فرصت ساز و امکان بخش به انسان. انسانِ

اهل چند و چون

پی جو

بُن کار

و

دگرگونساز

انسانِ اول، آدمِ سرسلسله و زوج همدمش، در فردوس نخست برغم زیبایی پر شگفتش، تنها در یک چهارضلعی محدود می زیستند:

حظّ بصر از مشاهده طبیعت بکر
تناول از میوه ها و فرآورده ها
تذلذ جنسی

و

خوابِ آرامِ عمیقِ بی کابوسِ بی دیو و دَد.

سرسلسله ما به

تماشا

و

خورد

و

هم آغوشی

و

خواب پَرنیانی

بسنده نکرد، از مربع فعالیت محدودِ بی مسئولیت بیرون زد، از کارت پستال پردیس گذر کرد و جهانی دگر طلبید. آدم اول برغم بد عهدی و هبوط ناشی از آن، از جانب «او» شد صاحب میدان، زمان و امکان. پروردگارش بس عظیم تر از آن بود که

تازیانه اش زند

تحقیرش کند

خردش سازد

درسه کنجش اندازد

از تجربه مستقل محرومش دارد

و به تنبیه، جانش سِتانَد.

پروردگار همراهِ تیماردار، پس از هبوط

یادآوَرش شد

وعده آموزش و هدایتش داد

پر سخاوت، زمین بدو بخشید

زمانش عطا کرد

سرآمد مخلوقاتش کرد

و کرامت ویژه، ارزانی اش داشت

وه! که چه روشی. وه! که چه مَنشی

اینچنین بود که

آدم به خود آمد

به سویش رفت

بخشش از او طلبید

و

با اعتماد به او

و

بازیافت خود

زندگی زمینی آغاز کرد. زین پس، «آدم»یت به عنوان پروژه ای بس عظیم و کیفی، افتتاح و رونمایی شد؛

پروژه ای سرریز از

مشاهده فعال

لمس و اصطکاک

درک و تشخیص

طراحی و ساخت و ساز و سازماندهی

تولیدِ سَبک، سیاق، روش، فرهنگ و متعدد کالا

و مهمتر از همه: تغییر

ممیزه آدمِ پس از هبوط با آدم فردوس نخست، خروج از کادر «پذیرش وضع موجود» ولو دل انگیز و آرامان، و عبور از «فعالیت حداقلیِ غریزی» و ورود به مدار «تجربه»، «تولید»، «تحول»، «تغییر» و فعالیتِ حداکثریِ کمتر غریزی و بیش تر «عشق»ی و «فکر»ی بود. زینرو نوع آدم،

انرژی اش چند چندان

عشقش به قصد کسب تحصیل، لب ریزان

صاحب منظر، افق و ایوان

و

وَجدان، پر ایمان و رقصان شد.

فلسفه و حکمت پروژه آدمیت، بروز و ظهور انسان به عنوان

عامل تغییر

و

ارتقاء مدام از وضع موجود به وضع مطلوب

بود. بدین منظور، «او» حکیم جهان، هم پروردگار و هم آموزگار، در کتابِ آخرِ پر بار، تاکید می ورزد که

قل یا اهل الکتاب تعالوا

"به همه اهالی کتاب [اعم از کتاب هستی، کتاب تاریخ، کتاب خود و به قول طالقانی هر کتاب] بگو: خود ارتقاء دهيد و عالی شويد".

نقطه چین پروژه آدمیت، با

عشق

امید

مسئولیت

خون

رنج

اشک

عرق

ساخت

و

ساز

برای گذر از وضع موجود به وضعِ «به از این»، رقم خورده است. زینروست که حسین با هزاره هزاره فاصله از سر سلسله، «وارث آدم» لقب میگیرد. ما نیز برغم هزاره هزاره فاصله با سر سلسله و سده سده فاصله با حسینِ مرزدار با وضع موجود و عزم دار برای وضع مطلوب، هم وارث «آدم»یم و هم پیش برنده پروژه «آدم»یت. این پیش برد قابل فرو گذاشتن و وا نهادن نیست. احترام ویژه و خیز تمام قامت ما برای محمد مصدق نیز از سرِ پیش برد شرافت بارِ

پروژه «آدم»یت ملی و ایرانی

است و پیام پر پژواکش به جهان که «ما» هم «آدم» ی هستیم. نفت، مناسبتی برای بازیافت آدمیت ایرانی بود.

به پشتوانه پروژه «آدمیتِ» حکیم جهان، آدم، «فعال اول» و آدمیان از جمله ما

فعالان هستی

قلمداد می شویم. بس مهم است که فعال هستی برای

پروراندن ایده

نشر اندیشه

تولید و پخش و پاشانیِ فرآورده

در مسیرِ تغییر

به قصد زیست شایسته و در خور،

اساساً نیازی به دریافت «مجوز» فعالیت از این قدرت و آن به ظاهر صاحب شوکت ندارد. مجوز ذاتی و پشت قبالهای، از سوی حکیم یگانه و سامان دهِ پروژه «انسانِ عامل تغییر» برای ما صادر شده است.

فعال هستی بودن در مسیر تغییر، عهدی است که او از نوع انسان بستانده است:

و مالکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیاٌ و اجعل لنا من لدنک نصیراٌ کتاب محکم، سوره 4، نشانه 75

چرا جدال نمی ورزید در مسیر خدا و ضعیف نگهداشته شدگان از مردان، زنان و فرزندان؛ آنانی که [از جان] می گویند پروردگارا، خارجمان کن از سرزمینی که اهالی اش ستم پیشه اند و از جانب خویش برای ما رفیق و یاوری و نشانه نصرتی فرو فرست.

از این منظر

«گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را»

کلام خداست از بیان آهنگینِ شاعر ملی.

قرار گرفتن انسان در مدار«ایفا»، جان و جوهر پروژه آدمیت است:

انسان، «ایفاگر»نقش کوچک و محدود خداست و او بدین منظور، تجهیز کننده ما.

«ایفا» نه انسدادِ فعالیت بر می تابد و نه بن بست استراتژیک می شناسد. اگر آدم را سر سلسله استراتژیک تلقی کنیم، ابراهیم سر سلسله ایدئولوژیک ماست. ابراهیم، دوست خدا با درکی به غایت ساده، شفاف و روان از توحید، به اتهام «فعال»یت به آتش افکنده شد. ابراهیم درپی سرد شدن آتش و عدم امکان فعالیت به طور «موقت» در آن سرزمین، با گویش

انی ذاهبٌ الی ربی سیهدین

"من رونده ام و به جانب پروردگارم راه می برم، او[قطعا] هدایتم می کند، راه نشانم می دهد"

هم از انسداد عبور کرد و هم از بن بست. ما وام گرفته از «رونده» بودن مستمر ابراهیم، به این درک رسیده ایم که مذهب، راهی است برای پیمودن؛

راه بی پایانِ روان. تعلق مان به محمد حنیف نژاد فرزند غیور تبریزی، از همین ناحیه است.

ما به اعتبار پروژه آدمیت،

«فعال هستی»

و در هم فهمی با ابراهیمِ

«مذهبی»

هستیم. همین دو، ما را بَر مرکبی خوش نقش می نشاند:

فعالیت بی نیاز از مجوز

و

روندگی در مسیر زندگیِ «به از این»

برای مردم ایران زمین

و خلق جهان

تحت هر شرایطی چه در فراخ، چه در تنگنا و در هر سه کنجی، بس خرسندیم که از هستی، این دو نصیب برده ایم. از این دو نصیب گران مایه: فعال هستی بودن و راه پیمودن،

به«ما هم هستیم»، و آدمی هستیم

رسیده ایم! آن گه مشعوف تریم که در این سو از جهان و در درون دیوارهای ملی مان، شاخصه هایی داریم در کنارمان:

یک پدر شریفِ در ذات، مردم گرا و ایران خواه

و

چهار یل میاندار

تصویر آن پدر و سه یل: مصدق، طالقانی، بازرگان و شریعتی، زینت ستاد فعالیت 40 متری مان و نیز رخساره حنیف، جوان اول دوران، بر دیوار اتاقم در هر خانه و هر مکان.

برگرفته ها از جهان و بهره ها از ایران، شدَه ست سرمایه گران سنگ مان. با این سرمایه از جهان و ایران، جریان سترگ «ملی - مذهبی» است انتخاب اول مان.

با این دست مایه ها می توان فعال بود در هر دوران و هر مکان و تن نداد به سلطنت و ولایتِ غیر آن. عزت الله سحابی شاخص امروزین جریانمان در همان دوران آغازان، موضعی به جد گرفت مقابل نظریه ولایت فقیه به عنوان تئوری عملیاتی پس از بهمن خونین و بالان. موضع سحابی علیه نظریه ولایت فقیه

موضعی آرمانی

و هم

تاریخی

و هم

دورانی

و هم

بزنگاهی

تلقی می شد.

جریان ملی – مذهبی ایران پس از جان به در بردن از سرکوب ویژه سال های شصت، با نشر ایران فردا در آغاز دهه هفتاد، به بروز و ظهور تازه ای رسید. جریان، به پیوستِ فعالیت های انتشاراتی پیام هاجر، مهندس میثمی، دکتر پیمان و بازموجودیت نهضت آزادی ایران، در نیمه دهه هفتاد به سرفصل جدید حیات رسید و پایگاه اجتماعی خاص خود را یافت. «مانیز هستیمِ» جریان ما و گسترش تدریجی آن به اتکاء پشتوانه تاریخی سترگش، بر قدرت مستقر گران آمد و در پایان دهه هفتاد در سرفصل کریستال بندی فکری و سیاسیِ ملی – مذهبی، گرز گران بر آن فرود آورد و خرد و کلان و کهن سالان جریان، حتی80 و 85 ساله ها را به زندان 59 سپاه افکند. این مواجهه، پاسخی بود به «مانیز هستیمِ» جریان ما. به فاصله اندکی پس از آزادی از عشرت آباد، انتشار احکام گران و پس از آن نیز باز زندان؛ زندان 2 الف سپاه. «هستِ»ما و «حق» ما هیچ درک نشد، نفی شد و لگدکوب. نشر دیدگاه و ترویج آن، هست ما بود و حق مان. ما کماکان هستیم، و این بار باز فراخوان به زندان، به بهانه اجرای حکم مان. چنین دریافته ایم که در ایران ما، زندان بخشی است از همان «راه پیمودنی» و زندان و بیرون از زندان، همچون اتاقی تودرتو؛ گه این سو، گه آن سو. مهم «میل» ماست که برجاست:

یکی میل است با هر ذره رقاص کِشد هر ذره را تا مقصدی خاص

زآتش تا به باد از باد تا خاک زِ زیر ماه تا بالای افلاک

همین میل است اگر دانی همین میل حقیقت چیست؟ خیل در خیل

ما که فردیم و کوچک، یک و نیم دهه است که جامعه کل و بس عظیم، میل به تغییر را به زبان و حتی به جان، اعلام کرده است. با جامعه کل چه کردند که با ما چه کنند؟ اما جامعه کل «هست» با «میل» ش و ما نیز هستیم با میل مان، دیدگاه مان و پیشینه جریان مان. میل به تغییر، جان مایه ایست که در دوران زمامداری دولتی که نازل ترین و مبتذل ترین دولت تاریخ نزدیک ایران است و امکانات ملی تاراج میکند و سرمایه های انسانیِ ملی را می تاراند، غلظت می یابد. چه کس می تواند قطاری را که لکوموتیو رانش اعلام می کند«ترمز قطار را کنده ایم و دور انداخته ایم»، تنها نظاره کند و بر ویرانگری آن بر عرصه ایران، کوتاه آید و دم نزند؟ که می تواند بر ترکتازی بی مثال لمپنیسم بی مهار و بر غارت سیری ناپذیر نو کیسه های رانتی درون حاکمیت، دیده فرو بندد؟ ما در عین مصادره امکانات مان و در شرایط زیست حداقلی،

هم فعال هستی

هم مذهبی

هم ملیِ از گونه مصدقی

«هستیم». عزم تغییر در مسیر زیستِ «به از این» و در خور، نیز برقرار و ایران، ماندگار. در عصر دینامیسم کوچک ها و متوسط، مانیز در چرخه هستی، چرخانیم. قصد بر آن است تا موجودیت جریان های «دگر»، خاصه جریان ما که مرزی دارد به «قطر دیوار چین» با جریان حاکم، نفی و آثارشان مصادره شود. حقیقت مندرج در هستی مانع از نفی ماست. منِ کوچک به عنوان عضوی از جریان ملی-مذهبی در «سه هم پیمان عشق» منتشره در بهار 88 و «جای خالی، جای سبز» منتشره در آستانه بهار 89، از مجرای عشق، منش و روش حنیف و سعید و اصغر و از دیواره پهلوانی و مرام غلامرضا تختی، علائق و دغدغه های خود را پاشانده و بخشانده ام. از جهان رقصان و پاشان، ما نیز سهمی داریم. گه سهم خویش در فراخی ها و گه در سه کنج ها می جوییم. بالای آن عشق، منش و روش و ورای آن افتادگی و سهش، حرفی برای عرضه ندارم. ایران ما مشحون است از دلخوشی ها؛ دلخوشیهای پیشینی و نیز پسینی. در هر سه کنج با دستمایهها و انگارههای دو محمد می توان دلخوش بود: محمد مصدق، و محمد حنیف نژاد؛ یکی کلان، یکی جوان.

اما دلخوشی های روبه آینده، بس انگیزاننده و کشاننده:

ما در کُنه تکاپوی خویش برای به روزی و به زیستی و آینده داریِ

روسپیان 13 ساله

زنان سرپرست خانواده

مردان از فقر شرمنده

و برای خیل بیکارانِ زیر چرخه ارابه خشن اقتصاد

و برای راحت خیالی و آسوده زیستی پیروان همه مذاهب و همه قومیت ها

و در ورای آن برای آتیه داری ملی و جایگاه رفیع ایرانِ آرش- مصدق در جهان تلاش می ورزیم. تلاشی در حد یک انسان متوسط با کاستی های خاص خود.

به عنوان زاده ایران

متعلق به جریان فکری هم ملی – هم مذهبی

فرزند انقلاب 57

در قبال آینده، بس خوشبین و قندیل های بس شفافِ آب چکان از شیروانی بزرگ ایران را نه تخیلی که حقیقی نظاره می کنم و سر و صورت به چکان چکان آن می سپارم .

در شرایطی که بازداشت های سال های 79 و 82 غیر قانونی، دادگاه غیر قانونی و احکام غیر قانونی و زندان جدید نیز غیر قانونی است، باز محبس قدرت، آماده برای ماست. برغم آن و برغم ویژه آسیبها بر خانوادهمان و یك دهه اضطراب و نا امنی همسر و فرزندان،

باز جهان چرخان است

میل ها پویان است

و آینده، امیدواران

روشنی فردا از درز دیوارها، بس هویدا.

هدی صابر

سخنی با بسیجیها: ما هم دفاع میکنیم و شما هم دفاع می کنید. حالا خودت بگو کدام مقدس است؟

امروز روز رویارویی دوباره ما با شماست. شما بسیجی ها و عوامل سرکوب. شما از کفر و ظلم دفاع میکنید و ما از آزادی بر باد رفته بدست رهبر و بت شما. ما از خون شهدای سبزمان و شما از دست علیل و قدرت و بیت شیطان(رهبری) تان. ما از زندانیان و دلسوزان وطن دفاع میکنیم و شما از بدخواهان و دشمنان وطن دفاع میکنید. آنهایی که ما ازشان دفاع میکنیم برای خود چیزی نمی خواهند و دنبال رفاه هم برای ما و هم برای شما هستند و هدفشان آزادی و پیشرفت مملکت است و آنها که شما ازشان دفاع میکنید دنبال حفظ قدرت و ثروت خود هستند و هدفشان ویرانی مملکت. رهبران ما دین را برای سعادت واحترام میخواهند و رهبران شما دین را برای شستشوی مغز وسوء استفاده از شما. رهبران ما خودشان را از جنس ما میدانند و رهبران شما خود را از عالم والا و در مقام خدا. خون تک تک ما برای تک تک ما ها ارزش دارد و خون شما بی ارزش برای رهبرانتان و حتی هم رزمانتان. ما برای مادر و خواهر و پدر و برادرو فرزندانمان میجنگیم و شما برای که؟ تو میزنی و می کشی برای سی چهل هزار تومن و ساندیسی نا قابل و شاید هم یک پرس چلو کباب ولی ما بی ادعا و برای یکدیگر کتک میخوریم.و میمیریم اما از حیثیت ایرانی مان دفاع می کنیم. ما از کتک خوردنمان سرافرازیم و شما از کتک زدن ما سرافکنده و حتی جرات آن نداری به همسرت بگویی کسی را کتک زدی. تو در میان ما زندگی میکنی و شاید همسایه ی دیوار به دیوار ما باشی ولی از ما میترسی و در روز رویارویی رویت برای شناسایی نشدن می پوشانی و ما بدون پوشش و نقاب هستیم. و ما در کنار رهبرانمان زندگی می کنیم و بی الایش آنها را می بینیم و شما رهبرانتان را فقط در تلویزیون و با بادیگارد می بینید. رهبران ما از ما نمی ترسند ورهبران شما از شما که هیچ از سایه ی خودشان هم می ترسند. فرزندان و همسران شما از شما بیزارند و همسران و فرزندان ما به ما می بالند.
از هر دوی ما دو نام در تاریخ ثبت میگردد: از ما به عنوان مردمی که با ظلم مبارزه کردند و برای آزادی و آزادگی مردند از شما به عنوان مزدورانی که از ظالم دیکتاتور دفاع کردند و برای مال دنیا به هلاکت رسیدند. ازنمونه نامهای ما که در تاریخ ثبت شده می توانی نام هایی چون شیخ محمد خیابانی و ستارخان و باقرخان ٬ میرزای جنگلی ٬ تختی ٬ ناصر حجازی و صدها نام دیگر یافت کنی ولی خیلی تلاش کنی شاید شعبان بی مخ و یا سعید عسگر ویا سعید امامی بشوی.
حالا تو بگو کدام دفاع مقدس و کدام یکی از ما دوتن با شرف است؟ آیا اصلا به تو تقدس یا شرافت یاد داده اند؟

چند تذکر پیرامون شرکت در تظاهرات:

جهت شرکت در تظاهرات و تجمعات از پوشیدن لباس های گشاد بپرهیزید.
در هر تجمعی و یا حرکتی احتمال حمله را بدهید و آمادگی داشته باشید.
در گروه های 10 نفره به بالا فعالیت کنید.
جهت مواقع اضطراری شماره تلفن منزل و یا محل کار خود را بر روی تکه ای کاغذ به همراه ببرید.
در گوشی تلفن همراه خود اطلاعات حساس قرار ندهید.
در صورت لزوم به فرار ، به سمت خانه و یا محل کار خود حرکت نکنید.
به هیچ عنوان جهت مقابله دچار عذاب وجدان و ... نشوید زیرا در هر صورت مورد ضرب و شتم قرار خواهید گرفت.
به همراه داشتن وسایل اضافی همانند کیف و عینک دودی و ... باعث کند شدن شما میشود.
جهت ساختن ماسک و مرطوب کردن پارچه از نزدیکترین محل عبور آب استفاده کنید. استفاده از آب کثیف جوی ها هم بهتر از استشمام گازهای فلفل و یا تهوع آور است زیرا با ایجاد اختلال در حرکت باعث بی دفاع شدن شما ، دستگیری ، قرار گرفتن در موقعیت ضرب و شتم و ... می گردد.
حتی الامکان یک نفر از نزدیکان را از مکان استقرار و یا مسیر حرکت خود مطلع سازید.
بی دلیل به نیروهای انتظامی و بسیجی اعتماد نکید . وظیفه ای آنها حمله به شما و شدیدترین برخوردها است. پس آماده هرگونه حرکتی باشید.

آموزش دفاع شخصی در میدان تظاهرات

شناخت گازهای ضد شورش و راه مقابله با آنها:


گاز اشک آور:

این نوع گاز به دلیل تأثیرگذاری بر روی سیستم بینایی به گاز اشک آور مشهور هستند. شباهت این گاز به دود غلیظ و بویی شبیه به گازوئیل سوخته دارد.
انتشار این گاز باعث سوزش شدید چشم و اخلال در سیستم بینایی می باشد . باعث سوزش گلو می شود ولی بر روی پوست بدن تأثیری ندارد.

راه مقابله:

استفاده از ماسک ( آموزش ساخت ماسک در ادامه می آید(
آتش تأثیرپذیری آن را کم میکند
دود سیگار نیز تا حدودی می تواند اثر این گاز را کمتر کند
در صورت مواجه و برخورد با این گاز ، شستن صورت میتواند باعٍث تسکین آن گردد.

گاز فلفل یا سوزش آور:

استشمام این گاز باعث اخلال در سیستم تنفسی می شود. سوزش موضعی پوست را به همراه دارد و معمولأ بوی فلفل قرمز از نشانه های آن است.
به هیچ عنوان بعد از بر خورد با گاز فلفل به هیچ عنوان آب به صورت نزنید چون به سرعت ورم کرده و حالت تاولی میشود.

راه مقابله:

استفاده از ماسک
در صورت استشمام به هیچ عنوان از آب جهت تسکین ان استفاده نکنید زیرا باعث سوزش بیشتر و تأثیرپذیری حداکثری آن می شود.
تنها راه کم کردن اثر آن استشمام هوا خشک خنک می باشد که فراهم کردن چنین شرایطی دشوار است.
پس سعی کنید نفس خود را حبس کرده و بلافاصله از محل آلوده دور شوید.
در صورت استشمام این گاز ، گذشت زمان و تنفس هوای تازه باعث کم شدن اثر سوزش خواهد شد.

گاز تهوع آور:

این گاز قدرتمندترین گاز پلیس ضدشورش است.
استشمام این گاز باعث اخلال در سیستم گوارشی و استفراغ پی در پی می شود بطوریکه آب بدن کاهش می یابد و باعث بیهوشی می گردد.

راه مقابله:

پیشگیری از تنفس آن است
از ماسک استفاده شود ، تنفس را حبس کرده و سریعأ محل آلوده را ترک کنید.
در صورت استشمام ، به هیچ عنوان به فرد مذکور آب ندهید و سریعأ وی را به نزدیکترین درمانگاه هدایت کنید.

ساده ترین راه ساختن ماسک:

جهت ساخت ماسک های ساده ابتدا مقداری گرد ذغال چوب را در یک کیسه پارچه ای مرطوب و یا وسط یک دستمال پارچه ای مرطوب شده بریزید و جلوی بینی و دهان خود قرار دهید.
می توانید کیسه های پارچه ای 10 در 15 سانتیمتر را قبلأ دوخته و آماده کنید.
به محض نیاز ، کیسه را سریعأ مرطوب کرده و گده ذغال چوب را در آن بریزید و جلوی دهان و بینی خود قرار دهید.
این ماسک اثر گازها را تا حدود بسیار زیادی کاهش میدهد.
اخطار: هرگز از پارچه خشک و ذغال استفاده نکنید.

مقابله با نیروهای نظامی و انتظامی:


مقابله با موتور سواران:

جهت مقابله با موتور سواران مقداری گازوئیل را بر روی آسفالت و یا محل عبور موتور سیکلت ها بریزید. این عمل باعث لیز خوردن لاستیک موتورسیکلت گشته و واژگون میگردد.
پس در ظروف کوچک همانند ظروف نوشابه های 300 سی سی و ... گازوئیل کرده و به همراه داشته باشید.

مقابله با زنجیر:

فرار از کسی که با زنجیر به طرف شما حمله ور شده است بزرگترین اشتباه است زیرا با این عمل فقط به فرد حمله کننده امکان بهترین موقعیت را خواهد داد. بهترین راه برای مقابله حرکت به سمت مهاجم و قرار دادن هر دو دست در جلوی صورت به عنوان سپر می باشد. پس سریعأ دستان خودرا رو به آسمان کرده و جلوی صورت خود بگیرید و به سمت فرد مهاجم حرکت کنید تا جلو ضربه های او را بگیرید.
پس از اولین ضربه شما 3 ثانیه وقت دارید که به مهاجم ضربه بزنید و یا زنجیر را از دست او خارج کنید. بهترین راه ضربه زدن به بالای بینی فرد مهاجم ، ضربه زدن به بیضه ها و یا ضربه مشت به انتهای قفسه سینه (پرده دیافراگم) می باشد. یک ضربه به این نواحی فرد مذکور را از پای در می آورد.

مقابله با باتوم:
.
جهت مقابله به باتوم ابتدا 5 تا 10 قدم از فرد حمله کننده دور شوید . در این حالت مهاجم شما را تعقیب خواهد کرد. پس از طی مسافت ذکر شده بلافاصله تغییر جهت دهید و به سمت وی حمله ور شوید. سعی کنید مچ دست مهاجم و یا انتهای باتوم که در دست اوست را بگیرید و آن را بپیچانید تا باتوم از دست وی خارج شود و یا با استفاده از ضربات ذکر شده وی را از پای درآورید. توجه کنید که مشت زدن به سر و صورت و بدن فایده آنچنانی به همراه نخواهد داشت. یک ضربه کاری بهتر از 100 ضربه پیاپی می باشد.

مقابله با چوب و یا میله های آهنی:

بهترین راه مقابله ، حمله به سمت فرد مهاجم و پسبیدن به وی می باشد زیرا دیگر نمیتواند به شما ضربه ای وارد کند. بعد از فرصت به وجود آمده به نفع خود استفاده کرده و ضربه کاری را به وی وارد کنید.
یادتان باشد که فرد مهاجم به شدت از شما میترسد زیرا خود او خوب میداند اگر به دست مردم بیافتد راه نجاتی نخواهد داشت !!!

راه مقابله با اسلحه:

تنها راه مقابله با اسلحه پناه کرفتن می باشد.
تحت هیچ شرایطی پا به فرار نگذارید زیرا هدف متحرک وی خواهید شد. بلافاصله سنگر بگیرید و در صورت امکان و با حفظ جان خود سعی در پرتاپ جسمی سخت به سمت سر وی کنید در غیر اینصورت تنها راه ، پناه گرفتن است. در مکان هایی پناه بگیرید که حتی الامکان سر و بالا تنه شما را پوشش دهد. در صورت نبودن موانع و ... جهت سنگر گیری می توانید از جداول آب هم استفاده کنید. در کف جدول ها دراز بکشید و دستان خود را از پشت بر روی سرتان قرار دهید.


همراه داشتن وسایل اولیه:
.
جهت موارد ضروری این وسایل را به همراه داشته باشید:

چسب تعدا 5 تا 10 عدد چسب زخم
یک رول بانداژ کوچک
یک نخ سیگار جهت استفاده در مواقع استفاده نیروهای انتظامی از گاز اشک آور
کبریت
یک ظرف کوچک گازوئیل و یا روغن سوخته اتومبیل
2 تا 3 کیسه و یا دستمال پارچه ای جهت ساختن ماسک
گرد و یا خاک ذغال چوب

مردم شریف ایران

هاله ی ما ٬مادر صلح ما را در مراسم تشییع پیکر پدر کشتند و دم بر نیاوردیم ٬ همانطور که در روز روشن ندای زیبای ما را به طرز فجیع کشتند و دم نزدیم. دست سهراب ما را شکستند ومثل دهها جوان دیگر کشتند و ما سکوت کردیم. به دختر باکره ی ما ترانه معصوم ما به کثیف ترین حالت تجاوز کردند و.پیکر بی جانش را سوزاندن ما خم به ابرو نیاوردیم به دهها جوان دختر و پسر دیگر که تجاوز کردند و ما فقط آه کشیدیم. کیانوش و امیر و صدها تن دیگر را در زندان ها و خیابان کشتند و با خودرویی که قرار بود حافظ جان مردم باشد زیر گرفتند و ما فقط نگاه کردیم و صدها تن دیگر که رسانه ای نشده و فقط خدا میداند چه بلایی سرشان آمده.
تا کجا سکوت می کنیم؟ انگاری جمهوری اسلامی شرافت و غیرت ما ایرانیان را هم کشته و ما نمی دانیم. این جباران جمهوری اسلامی روی ضحاک و مغولان را هم سفید کردند و اما ما مردم این دوره تمام تاریخ بشریت را روسیاه کردیم.
نگویید : نه ! نگویید : نه!
کجای تاریخ بشریت این همه ظلم شد و مردم سکوت کردند. به دختران و پسران جوان تجاوز شد و دختران را به حراج گذاشتند و منابع طبیعی را به اضافه ی حیثیت و آبروی کشور را مفت و مجانی برای جنگ افروزی در غزه و لبنان و عراق و افغانستان فروختند و ته مانده ی آن منابع را به منت امام زمان به قیمت خون پدرشان می فروشند و ما سر مستیم و منتظر که سر ماه برسد و یارانه برداشت کنیم. بد بختی ما فقط اینجا نیست. بد بختی تازه آنجا شروع می شود که منتظریم یک منجی برسد و ما را نجات بدهد. حالا از کجا؟ داریم از فقر و گرسنگی به تن فروشی دست می زنیم ولی باید برای آقا امام زمان جشن میلاد بگیریم.
آه از ما.
آیا جمهوری اسلامی در این سی و دو سال بویژه در این دهه ی اخیر کمتر از مصر و تونس و سوریه جنایت کرده که مردمان آنجا تا آخرین لحظه ایستادند و تن به حقارت ندادند و ما فقط سکوت کردیم و رفتیم.
وای بر ما که این گونه پست و حقیر زندگی میکنیم ولی دیر نیست که روزی هم سراغ تک تک ما بیایند و ما را هم مورد عنایت قرار دهند.
اکنون خودتان قضاوت کنید آیا شرافتی برایمان باقی مانده. ما که با ظلم وظالم سازش کردیم و با پستی تمام این دو روز زندگی را سپری می کنیم و فرزندان ما باید زندگی کنند؟
ما دیگر نه مسلمانیم و نه ایرانی ٬نه از نسل کاوه و نه دوستدار حسین. ما هیچیم و اصالت نداریم. فقط فکر آنیم که هالی دی ارتحال کجا خوش بگذرانیم.
من از کل تاریخ بشریت شرمنده ام

جناب کاربر بالاترین ٬ عزیز من که می تونی تو بالاترین لینک بزاری:

دقت کن که تمام ملت ایران چشمشون به بالاترینه. شما که کاربر بالاترینی در برابر ملت ایران و خون شهدای سبزمون و تمام زندانی های سیاسی که در زندانهای رژیم به خاطر من و تو در حبسند٬تک تک ماها مسئولیم٬ و الانم در ماه خرداد به سالگرد تاریخی 22 خرداد و سال روز شهادت ندا و سهراب نزدیکیم٬پس با غیرت ایرانی نمی دونم دیگه چی بهت بگم به جای لینکهای مسخره و سرگرمی و دعوای ا.ن و خ.ر که بهترین موقعیت برای جنبش سبزه بیا فکری به حال این روزها بکن و برای تجمعات برنامه درست ارائه بده و لینکهای برنامه ی خرداد ماه رو داغ کن لطفا وگرنه که تو از ا.ن و خ.ر و مزدوراش چی کم داری؟
بیا زودتر کاری کنیم این رژیم ستمگر که قربانیش من وتو خانواده هامونه با لینک های سبز من وتو رفتنیه حالا باز بیا داستان سکسی و مزخرف لینک بزار.

سه شنبه 17 اسفند روز بانوی ایرانی

اگه اراده کردم برام مادر شدی و برام خواهر شدی و برام همسر شدی. حتی بهترین دوست و همراهم شدی. توی این تظاهراتها و اعتراضات از همه ما مردها شجاع تر بودی. توی خط اول وایسادی و شعار دادی و رهبری کردی. حتی زمانی که داشتم کتک میخوردم و دستگیر میشدم تو سپر بلام شدی و نجاتم دادی با اینکه حتی یکبار هم قبلا منو ندیده بودی. اگه تو زندگی کم اوردم دلداریم دادی و خوردم زمین دستم رو گرفتی بلندم کردی. حتی یه جاهایی وایسادی واسم پدر شدی. اما ای وای که زورم و اربده ها و غرورم واسه تو بود. بشکنه دستم اگه روت دست بلند کردم و لال شم اگه سرت داد زدم. به خدا خیلی وقتها به این همه بزرگی و شجاعتت غبطه می خورم. کاش منم یه کم اندازه ی تو غیرت داشتم. منو واسه همه بی مهری هام ببخش.

چشم اسفندیار رژیم (جنوب و شرق تهران)




  • امروز سمت شرق تهران کار داشتم خیلی ترافیک و شلوغ بود. همین که داشتم آروم حرکت می کردم و به شلوغی نگاه میکردم به نظرم رسید این همه جمعیت وشلوغی. اگه این جا یه تظاهرات برگزار بشه چی میشه؟ مگه مزدورا میتونن ایجا رو جمع کنن. شرق تهران به نظرم خیلی ظرفیت داره که از دید ما دور مونده هر چند پایگاههای بسیج اینجا زیادن ولی با توجه به اینکه تهران پارس و نارمک از محله های قدیمی تهرانن و اینکه اکثر مردم جنوب شرق اینجا رفت وآمد دارند , میشه این قسمت از تهران یه کارای اساسی انجام داد. بعضی ها اعتراض کردن توی محله خودشون را ترجیح میدن.
یکی از دلایلی که جنبش سبز ما علیرغم بهای سنگینی که داده تا حالا به موفقیت مد نظرش نرسیده اینه که روی جنوب تهران کار نکردیم و قرار راهپیمایی اعتراضی مون رو همیشه مرکز تهران گذاشتیم.باید قبول کنیم که خیلی از بچه های ساکن جنوب تهران یا به خاطر مشغله ی کاری یا به خاطره بی اطلاعی نمیتونن توی تظهرات شرکت کنن. ببینید زنجیره ی سبز قبل از انتخابات که یادتون هست ,  کار خیلی خوبی بود , اون موقع هم خیلی جواب داد. حالا هم بد نیست این کار رو الانم تکرار کنیم یعنی محل راهپیماییمون رو از میدان راه آهن تا تجریش قرار بدیم.و همین طور از خاوران یا سه راه افسریه تا تهران پارس. همان طور که بارها سرداران سپاه اعتراف کرده اند چشم اسفندیار این رژیم جنوب شهر تهران. جنوب شهر تهران همشهریهای آذری زبان ولر وکرد بسیارند و این خودش به نوعی بیداری و همراهی شهرها وشهرستانهای این هموطنای ما رو در بر خواهد داشت. لطفا روی این مطلب هم فکری کنید.

سه شنبه 10 اسفند در ایران

سه شنبه دهم اسفند باز هم با حضور سبزمان پایه های سست حکومت دیکتاتوری را به لرزه در می آوریم و خواب خوش را بر چشم آقا و آقا زاده اش حرام می کنیم.
از او نام ضحاک چون خاک شد                   جهان از بد او همه پاک شد