Total Pageviews

امروز تولد اوست ، او که رفت تا ما باشیم


سالروز تولدت خجسته باد عزیزم

جانباخته در راه وطن ، علیرضا صبوری جوان ۲۲ ساله ای است که در روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ همانند هزاران جوان دیگر با دست خالی به خیابان رفت تا اعتراضش را نسبت به نابسامانی های کشور و نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ابراز کند.

در حوالی میدان آزادی ، روبه روی پایگاه گردان ۱۱۷ عاشورا ، در حالیکه به کمک هم وطنانش که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند شتافته بود، ناگهان تیری وسط پیشانی اش را شکافت و به گفته خودش انگار چیزی در سرش منفجر شد و جهان مقابل چشمانش به سیاهی رفت.

عده ای از معترضین پیکر نیمه جان وی را به بیمارستان انتقال دادند و پزشکان شبانه او را مورد عمل جراحی قرار دادند و موفق شدند که تکه هایی از تیر را از سرش خارج کنند ولی متاسفانه علیرضا به کما رفت و در این مدت خانواده اش تمامی بیمارستان ها زندانها و سرد خانه ها را زیر و رو میکردند و به امید یافتن نشانی از گم گشته شان هر روز به زندان اوین مراجعه میکردند تا اینکه پس از گذشت حدود ۱ ماه علیرضا از مرگ بازگشته و بهوش آمد.

او که قسمت عمده ای از حافظه ، قدرت تکلم ، کنترل ادرار و مدفوع و کنترل نیمی از بدنش را از دست داده بود بعد از چند روز توانست به سختی شماره تلفن یکی از خواهرانش را به یاد آورد. پرسنل بیمارستان با سرعت جریان را به حانواده اش در میان گذاشتند و بنا بر این شد که نام وی به عنوان بیمار تصادفی در پرونده های بیمارستان ثبت شود و شبانه علیرضا را به خانه منتقل کنند و باقی خدمات درمانی در خانه .به او ارائه گردد.

با کمک های بی دریغ مدد کار و اعضای خانواده علیرضا پس از چندی توانست مقداری از قوای از دست رفته اش را باز یابد ولی همچنان با مشکلات عمده ای از قبیل سر دارد های شدید و مداوم و ضعیف بودن قدرت تکلم رو برو بود. به همین دلیل پزشکان برای بار دوم سعی کردند تکه های باقی مانده گلوله را خارج کنند اما تکه هایی از تیر در نقاط حساسی واقع شده بودند که با حرکت دادن آنها امکان داشت علیرضا جان خود را از کف بدهد یا برای همیشه مهمان صندلی چرخدار شود ، به همین علت باز تکه هایی از گلوله به جای ماند و تذکرات لازم راجع به وخیم .بودن شرایط و مراقبت های لازم به وی داده شد.

پس از آنکه سلامت نسبی خودرا بازیافت به کمک خانواده از کشور خارج و به شهر نیده ترکیه رفت و در آنجا کلیه مدارک پزشکی خود را در اختیار سازمان ملل قرار داد که بعد از ماه ها در خواست وی مورد قبول واقع شد و علیرضا با امید به فردایی سبز و آزاد رهسپار آمریکا شد و در بوستون اقامت گزید اما در کمال تاسف روح خسته اش پس از ۸ ماه به علت عوارض ناشی از وجود قسمت هایی از گلوله در بافت مغز در ۲۶ آبان ۱۳۹۰ از جسم زخمی اش پر گشود

خواهرت ناز بانو ./

برگرفته از صفحه «« به یاد علیرضا صبوری »»
https://www.facebook.com/pages/به-یاد-شهید-علیرضا-صبوری/181589431930616
امروز تولد اوست 
او که رفت تا ما باشیم
سالروز تولدت خجسته باد عزیزم 

جانباخته در راه وطن ، علیرضا صبوری جوان ۲۲ ساله ای است که در روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ همانند هزاران جوان دیگر با دست خالی به خیابان رفت تا اعتراضش را نسبت به نابسامانی های کشور و نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ابراز کند.

در حوالی میدان آزادی ، روبه روی پایگاه گردان ۱۱۷ عاشورا ، در حالیکه به کمک هم وطنانش که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند شتافته بود، ناگهان تیری وسط پیشانی اش را شکافت و به گفته خودش انگار چیزی در سرش منفجر شد و جهان مقابل چشمانش به سیاهی رفت.

عده ای از معترضین پیکر نیمه جان وی را به بیمارستان انتقال دادند و پزشکان شبانه او را مورد عمل جراحی قرار دادند و موفق شدند که تکه هایی از تیر را از سرش خارج کنند ولی متاسفانه علیرضا به کما رفت و در این مدت خانواده اش تمامی بیمارستان ها زندانها و سرد خانه ها را زیر و رو میکردند و به امید یافتن نشانی از گم گشته شان هر روز به زندان اوین مراجعه میکردند تا اینکه پس از گذشت حدود ۱ ماه علیرضا از مرگ بازگشته و بهوش آمد.

او که قسمت عمده ای از حافظه ، قدرت تکلم ، کنترل ادرار و مدفوع و کنترل نیمی از بدنش را از دست داده بود بعد از چند روز توانست به سختی شماره تلفن یکی از خواهرانش را به یاد آورد. پرسنل بیمارستان با سرعت جریان را به حانواده اش در میان گذاشتند و بنا بر این شد که نام وی به عنوان بیمار تصادفی در پرونده های بیمارستان ثبت شود و شبانه علیرضا را به خانه منتقل کنند و باقی خدمات درمانی در خانه .به او ارائه گردد.

با کمک های بی دریغ مدد کار و اعضای خانواده علیرضا پس از چندی توانست مقداری از قوای از دست رفته اش را باز یابد ولی همچنان با مشکلات عمده ای از قبیل سر دارد های شدید و مداوم و ضعیف بودن قدرت تکلم رو برو بود. به همین دلیل پزشکان برای بار دوم سعی کردند تکه های باقی مانده گلوله را خارج کنند اما تکه هایی از تیر در نقاط حساسی واقع شده بودند که با حرکت دادن آنها امکان داشت علیرضا جان خود را از کف بدهد یا برای همیشه مهمان صندلی چرخدار شود ، به همین علت باز تکه هایی از گلوله به جای ماند و تذکرات لازم راجع به وخیم .بودن شرایط و مراقبت های لازم به وی داده شد.

پس از آنکه سلامت نسبی خودرا بازیافت به کمک خانواده از کشور خارج و به شهر نیده ترکیه رفت و در آنجا کلیه مدارک پزشکی خود را در اختیار سازمان ملل قرار داد که بعد از ماه ها در خواست وی مورد قبول واقع شد و علیرضا با امید به فردایی سبز و آزاد رهسپار آمریکا شد و در بوستون اقامت گزید اما در کمال تاسف روح خسته اش پس از ۸ ماه به علت عوارض ناشی از وجود قسمت هایی از گلوله در بافت مغز در ۲۶ آبان ۱۳۹۰ از جسم زخمی اش پر گشود

خواهرت ناز بانو ./

برگرفته از صفحه «« به یاد علیرضا صبوری »»
https://www.facebook.com/pages/به-یاد-شهید-علیرضا-صبوری/181589431930616

«« اینجا زنجان ... حال نرگس خوب است+اولین تصویر پس از آزادی

نرگس محمدی بعد از آزادی موقت جهت درمان درمیان خانواده....

«« اینجا زنجان ... حال نرگس خوب است 

حال نرگس خوب است و لبخند لحظه ای از لبان مادرش دور نمی شود.

حال نرگس خوب است و پدرش به شکرانه ی آزادی اش چون پروانه ای بر گرد دخترش میگردد تا جبران نماید لحظه های تنهایی نرگس در پس میله های زندان را .

حال نرگس خوب است و خانه پر از خنده و هیاهوست . چه سخت است بیان لحظه ای که سراسیمه گیمان به دیدن چهره ی خسته اما مصمم نرگس منتهی شد.

اینجا زنجان . باران می بارد . حال همه ی ما خوب است :) »»

**برداشت شده از صفحه جلال بیگدلی**

ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا٠

چیزی که نه به فکر رضا شاه رسید ، و نه بعد از او به بفکر محمد رضا شاه٠
و این همان نکته ای بود که آتاترک بر روی سکه های ترکیه نوشته بود: 


"حاکمیت از آن ملّت است٠ "


و متأسفانه طرفداران استبداد هنوز به عظمت این مهم پی نبرده اند٠ 


بهرام مشیری

طرفه حکایتی ست حکایت استبداد؛

طرفه حکایتی ست حکایت استبداد؛ در روزگار قدرت با اعمال خشونت، ارعاب و شکنجه دهانها را می بندد و قلمها را می شکند و در زمان نکبت، عمل سانسور را با فحاشی و اتهام و ترور شخصیت عملی می کند...

بهمن قبادی فیلم «فصل کرگدن» را به صانع ژاله و فرزاد کمانگر تقدیم کرد


بهمن قبادى، کارگردان سرشناس ایرانی، آخرین ساخته خود به نام «فصل کرگدن» را به صانع ژاله و فرزاد کمانگر تقدیم کرد.... بهمن قبادى، کارگردان سرشناس ایرانی، آخرین ساخته خود به نام «فصل کرگدن» را به صانع ژاله و فرزاد کمانگر تقدیم کرد. صانع ژاله، فعال کرد و دانشجوی دانشگاه هنر تهران بود که در روز ۲۵ بهمن سال ۸۹ و درجریان راهپیمایی اعتراضی مردم ایران به ضرب گلوله نیروهای امنیتی جان باخت. فرزاد کمانگر نیز زندانی سیاسی کرد بود که اعدام شد. «فصل کرگدن» آخرین ساخته آماده اکران بهمن قبادى، داستان یک شاعر کرد است که از طریق اشعارش به دنبال زنگى گم شده خودش می گردد. این فیلم با روایتى شعرگونه، ادامه مسیر فیلم سازىِ کارگردانِ «زمانى براى مستى اسب ها» است که پس از «گربه هاى ایرانى» اولین فیلم خود را خارج از ایران با حضور چهرهاى مطرح ایرانى، اروپایى و ترک، با مضمونى شاعرانه تهیه و کارگردانى کرده است. در این فیلم بهروز وثوقى بازیگر مطرح سینماى ایران پس از سال ها دورى برای ایفای نقش جلوى دوربین رفت و در کنار او مونیکا بلوچى، برن ساعت و آرش لباف ایفای نقش کردند. به گزارش “ندای سبز آزادی”، قبادى آخرین ساخته خود را همزمان با تولد صانع ژاله به این دانسجوى تئاتر که در درگیرى ها تهران کشته شد و فرزاد کمانگر شاعر و معلم کرد که در زندان اعدام شد تقدیم کرده است. طبق گزارش روابط عمومى فیلم «فصل کرگدن»، این فیلم از سپتامبر سال جاری، نمایش عمومى اش در فرانسه، ایتالیا، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی را آغاز مى کند. ” wildbunch” از پخش کننده هاى مطرح اروپا پخش جهانى فیلم را به عهده دارد و شرکت BKM پخش کننده ى فیلم در سینماهاى ترکیه است. به گزارش روابط عمومى بهمن قبادى، این کارگردان کرد هم اکنون در آمریکا در حال آماده سازى و نهایى کردن فیلم دیگرى تحت عنوان «به بالا نگاه کن» است. این فیلم از مجموعه ده گانه های «خدا و مذهب» است که ده کارگردان با ده مذهب گونان در آن فیلم سازى کرده اند. در این مجموعه کارگردانانى نظیر امیر امیر کاستاریکا، میرا نایر، گیلرمو آری گا و کارگردانان سرشناس دیگری حضور دارند و بخش مربوط به دین اسلام را بهمن قبادى فیلم سازى کرده است
http://irgarmy.com/?p=1859