Total Pageviews

سازمان مجاهدین خلق ایران

سازمان مجاهدین خلق ایران

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

سازمان مجاهدین خلق ایران



Mojahedin Khalgh - Logo.gif
رهبر مسعود رجوی
دبیر کل صدیقه حسینی
تاسیس ۱۴ شهریور ۱۳۴۴
مقر قرارگاه اشرف، عراق
وبگاه وب‌گاه رسمی سازمان مجاهدین خلق
سازمان مجاهدین خلق ایران، سازمانی سیاسی - نظامی است که محمد حنیف‌نژاد، آن را در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۴۴ تشکیل داد. این سازمان پس از شکل‌گیری، به اقدام مسلحانه برعلیه دودمان پهلوی ‌پرداخت. هرچند متحمّل ضربات سختی از سوی سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) شد و رهبران سازمان به حکم دادگاه نظامی وقت، به جرم «اقدام علیه امنیت کشور، اعمال تروریستی و ترور اتباع ایرانی و آمریکایی»، به اعدام محکوم و برخی نیز زندانی شدند. پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، سازمان مجاهدین خلق به رهبری موسی خیابانی و مسعود رجوی موفق به یارگیری گسترده در بین اقشار مختلف جامعه‌ی ایران شد، امّا بر سر جنگ قدرت با روحانیون وقت، از جمله روح‌الله خمینی (رهبر انقلاب ایران)، به اقدامات مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی روی آورد. پس از وقایع ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ خورشیدی، این سازمان هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران عنوان کرد. سازمان مجاهدین سپس زیر چتر حمایت صدام حسین، رئیس‌جمهور وقت عراق قرار گرفت و در حالی که آن کشور با ایران در حال جنگ بود، با انتقال گسترده هواداران و طرفدارانش به عراق و با همکاری و مساعدت ارتش بعث عراق، اقدام به تشکیل بازویی نظامی به نام «ارتش آزادی‌بخش» کرد. این نیروی نظامی در طول جنگ ایران و عراق، از سوی خاک عراق، بارها عملیات‌هایی را بر علیه مواضع نیروهای ایرانی شکل داد.


شکل گیری

بنیان‌گذاران این سازمان، محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان که از فعالان مسلمان جبهه ملی دوم ایران بودند (که پس از تشکیل نهضت آزادی، از فعّالان یا هواداران آن سازمان شدند) و یکی از اعضای نهضت آزادی به نام عبدالرضا نیک بین رودسری معروف به «عبدی»، گرد هم آمدند و سازمانی را بنیان نهادند. در نخستین بیانیه‌ی سازمان که در ۲۰ بهمن ۱۳۵۰ پراکنده شد، آمده است:
« ... هسته‌ی اولیّه‌ی سازمان که هم اکنون برای اولین بار نام آنرا فاش می‌کنیم در ۶ سال قبل و با شرکت برخی از کادرهای سابق نهضت آزادی ایران ... به شکل مخفی بنیاد یافت ...  »
حنیف‌نژاد در بازجویی‌های خود چنین اعتراف کرده است:
« ... حاصل آنکه کم کم به فکر حل مسئله افتادم. آن‌وقت مدّتی بود که با سعید محسن و عبدالرضا نیک بین آشنا شدم با هم قرار گذاشتیم که مطالعاتی داشته باشیم ... قرار بر این گذاشتیم که افرادی را در دور خودمان عضو‌گیری کنیم و آن‌ها را به مطالعه بکشانیم.  »
[۱]

شکل گیری نام و آرم سازمان

نام سازمانی گروه، در دورانی «سازمان آزادی بخش ایران» خوانده می‌شد و سپس «سازمان مجاهدین خلق» نام گرفت. البته هیچ یک از دو نام «آزادی بخش ایران» و «مجاهدین خلق» تا آن‌جا که بررسی‌ها نشان می دهد، از سوی بنیان‌گذاران و کادر مرکزی سازمان برگزیده نشده است. لیکن در مورد این که نام و آرم سازمان از سوی چه کسانی پیشنهاد، تصویب و در چه تاریخی روی آن توافق شد، سکوت شده است. تا قبل از شهریور ماه ۱۳۵۰ که بیش از هفتاد تن از بنیانگذاران، کادر مرکزی و شماری از اعضای هواداران و سمپات سازمان از سوی رژیم شاه بازداشت شدند، هنوز سازمان دارای نام و آرمی نبوده است. حنیف‌نژاد پس از بازداشت در بازجو یی‌های خود صریحاً اعلام کرده است که:
« ... گروه ما اسم نداشت، می‌گفتیم «سازمان»  »
سعید محسن نیز در این زمینه در بازجویی‌های خود یادآور شده است:
« ما برای سازمان خود اسمی نگذاشته بودیم و چون احتیاجی به معرفی پیدا نکرده بودیم، لذا ضرورت اسم گذاری معلوم نشده بود. در کلّیه‌ی نوشته‌ها و مابین تمام افراد فقط لغت «سازمان» در اثر تکرار مصطلح شده بود، در مدارک خارجی ما هم به هیچ وجه نامی جز سازمان مطرح نگردیده است  »
علی میهن‌دوست نیز در بازجویی‌های خود اظهار داشته است که:
« ... سازمان ما نام مشخصی نداشت. «سازمان آزادی بخش ایران» نام سازمان ما نیست. ما هنوز دارای استراتژی مشخصی نبودیم  »
[۱]

شروع مبارزات مسلحانه با رژیم شاه

برخی از بنیان‌گذاران سازمان در بازجویی‌های خود به نقش قیام ۱۵ خرداد در گرایش آنان به مبارزه‌ی مسلحانه اعتراف کرده‌اند. محمد حنیف‌نژاد در بازجویی‌های خود آورده است:
« ... چندین ماه اول تصمیم داشتم که اگر از زندان خارج شدم برای تحصیل به اروپا یا آمریکا بروم و در ایران نباشم ولی کشتار عام مردم در پانزده خرداد مرا بر این واداشت که درباره‌ی این کشتار بیشتر فکر کنم و در نتیجه از فکر مسافرت به خارج منصرف شدم ...  »
سعید محسن نیز در بازجویی‌های خود آشکارا اعتراف کرده است که:
« ... شاید اگر جریان ۱۵ خرداد نبود، من نیز مثل دیگران همه چیز را فراموش می‌کردم. برخورد ۱۵ خرداد و این‌که طبقات پایین در این جریان به سادگی کشته شدند در حالی که در جریان دانشگاه حداکثر به چند ماه زندانی قناعت می‌شد، روحیه‌ی مقاومت را در من زنده کرد. این سؤال بارها در ذهن من تکرار می‌شد که چه شد که در عرض چند روز مردم جلو گلوله رفتند و در حالی که در طول سه سال، مبارزه از اعلامیه پخش کردن تجاوز نکرد. در تحلیل بعدی به این نتیجه رسیدم که طبقات پایین جامعه زیر فشارند و برایشان مرگ و زندگی فاصله‌ی زیادی ندارد ولی طبقات مرفه فاصله‌ی مرگ و زندگیشان بسیار زیاد است ...  »
پس از دستگیری، محاکمه و محکومیت رهبران نهضت مانند مهدی بازرگان، یدالله سحابی و محمود طالقانی، تحت تأثیر برخوردهای خشن حکومت شاه با مخالفان و سرکوب قیام ۱۵ خرداد و شکست مبارزات مسالمت آمیز، پاسخ‏‌ها و رویکردهای سیاسی نهضت آزادی در نگاه این جوانان، پاسخ‌های معقول و راه‏گشا به حساب نمی‌آمد و آنان در جریان تدوین استراتژی به مبازره قهرآمیز و تفسیری رادیکال از اسلام رسیده و به تدریج با بهره‌گیری از تئوری‌های انقلابیون آمریکای لاتین، شیوه‌ی جنگ چریکی شهری و کار مخفی سازمانی و مسلح شدن را در تاکتیک پذیرفتند.[۱]

شکل گیری دوباره پس از دستگیری رهبران سازمان

در شهریور سال ۱۳۵۰ و در آستانه‌ی برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی، ۱۳ نفر از سران سازمان دستگیر و پس از شکنجه ۱۲ نفر از آنان اعدام شدند. تنها فردی که از مجازات اعدام نجات یافت مسعود رجوی بود [۲] که بعدها رهبری سازمان را در اختیار گرفت. در آذر ماه همان سال رضا رضایی از کادرهای سازمان توانست از زندان فرار کند و تا روز کشته شدنش در ۲۵ خرداد ۱۳۵۲، نقش مهمی در رهبری و سازماندهی مجدد و عملیات نظامی مجاهدین ایفا کرد. بدین ترتیب بقایای سازمان به فعّالیّت خود ادامه دادند و سازمان با چند عمل مسلحانه در جامعه شناخته شد.[نیازمند منبع]
در دهه ۱۳۵۰ با مقابله شدید ساواک با نیروهای سیاسی مسلح، سازمان مجاهدین نیز در شرایط دشواری به فعّالیّت مخفی خود ادامه می‌داد و از حمایت بعضی از روشنفکران مذهبی مسلمان و روحانیون شیعه برخوردار بود. [۳]

تغییر ایدئولوژی

در سال ۱۳۵۴ در شرایطی که بیشتر رهبران سازمان در زندان بسر می‌بردند، تقی شهرام، یکی از اعضای بلندپایه‌ی مجاهدین از زندان ساری گریخت و به سازماندهی نیروهای پراکنده مجاهدین اقدام کرد. مدتی بعد، وی به همراه چند تن دیگر از جمله بهرام آرام و وحید افراخته، شعار «فَضل‌ُاللهِ المُجاهِدینَ عَلی القاعِدینَ أَجراً عَظیماً» که در گوشه‌ی سمت راست صفحه‌ی اول نشریه‌ی پیام مجاهد قرار می‌گرفت، را حذف نمودند و اطلاعیه‌ای موسوم به «تغییر ایدئولوژی» انتشار دادند. در متن مزبور آمده بود که سازمان مجاهدین خلق اعتقادات مذهبی خود را کنار گذارده و ایدئولوژی مارکسیسم را پذیرفته‌است.[نیازمند منبع] با توجه به سابقه‌ی مذهبی این سازمان و درگیری‌های شدیدی که در آن هنگام میان پیروان مذهب و چپ‌گرایان ماتریالیست وجود داشت، بیانیه‌ی تغییر ایدئولوژی به جنجال‌های بسیاری دامن زد. مخالفان مجاهدین آن را دلیل بر درستی نظر خود در مورد ماهیت التقاطی و اندیشه‌های ضداسلامی نهفته در آثار مجاهدین می‌دانستند.[نیازمند منبع]
بعد از این اتفاق، برخی از روحانیون که از قبل در زندان، درگیرهایی با زندانیان مارکسیست داشتند، در اطلاعیه‌ای با اشاره به نجاست کفار، اعلام کردند که تمامی زندانیان مسلمان باید از هرگونه ارتباط با مارکسیست‌ها (غذا خوردن، تماس بدنی، وسایل مشترک زندانیان هم‌بند، ...) پرهیزکنند.از سوی دیگر برخی جریانات مارکسیستی نیز مدعی شدند که این سرنوشت گریز ناپذیر مجاهدین بوده و می‌بایست به مارکسیسم روی می‌آوردند.[نیازمند منبع]
گروه تقی شهرام پس از انقلاب ایران، نام "سازمان پیکار در راه آزادی طبقه‌ی کارگر" را بر خود نهادند. تقی شهرام اوایل انقلاب ایران توسط دادگاه انقلاب اسلامی، اعدام شد.[نیازمند منبع]

پس از انقلاب اسلامی ایران


دیدار مسعود رجوی و موسی خیابانی با روح‌الله خمینی
در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مجاهدین خلق این واقعه را به رهبر انقلاب (آیت‌الله خمینی) و ملّت ایران تبریک گفتند[۴] و او را «امام» نامیدند.[۵] مسعود رجوی که مدتی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ و سرنگونی شاه، در ۳۰ دی ۱۳۵۷ از زندان آزاد شده و ریاست سازمان مجاهدین را به عهده گرفته بود، به همراه موسی خیابانی به دیدار آیت‌الله خمینی رفتند. مجاهدین با استفاده از فضای آزادتری که پدید آمده بود، با بالاگرفتن تب فعّالیت‌های سیاسی همچون سایر احزاب به سرعت رشد کرد. دیدگاه‌ها و نگرش‌های مختلف احزاب و گروه‌ها پیرامون نوع حکومت پس از سرنگونی حکومت پهلوی، مطالبات قومی و در خواست فدرالیسم در میان برخی اقوام ایران، دخالت برخی دولت‌های خارجی و نهایتاً ضعف نهادهای مدنی و فرهنگ فعالیت دموکراتیک، تب شدید فعالیت‌های سیاسی در ایران پس از انقلاب را به سمت تنش و درگیری مسلحانه پیش برد. مرگ طالقانی، باعث افزایش تنش میان دو طرف گردید، چرا که با توجّه به محبوبیت فراوان او در میان مجاهدین و مقبولیتش در بین روحانیون سنتی و دیگر گروه‌های مذهبی، دعوت او به آرامش ممکن بود کارساز واقع شود.[نیازمند منبع]
در پی تعیین صلاحیت نامزدهای اولین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۵۸، مسعود رجوی به عنوان کاندید سازمان مجاهدین، اعلام آمادگی نمود که مخالفت برخی همچون جمعیت فدائیان اسلام را برانگیخت. این گروه طی نامه‌ی سرگشاده‌ای به شورای انقلاب، خواستار حذف برخی کاندیداها، که منحرف نامیده بود، شد و عنوان داشت که در غیر این صورت، خود وارد عمل خواهد شد. متعاقباً در تاریخ ۲۹ دی، از آیت‌الله خمینی درباره‌ی انتخابات ریاست جمهوری و اعتقاد نامزدها به قانون اساسی، پرسشی به عمل آمد و وی در پاسخ نوشت:
« كسانى كه به قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران رأى مثبت نداده اند، صلاحيت ندارند، رئيس جمهور ايران شوند  »
با اعلام نظر آیت‌الله خمینی، رجوى از دور انتخابات كنار رفت و سازمان مجاهدين خلق تلويحاً وزارت كشور را در اين امر مقصر قلمداد كرد.[۶] از آن روز به بعد، مجاهدین به صورت علنی به محکوم کردن حکم آیت‌الله خمینی پرداختند و مقامات دولتی نیز در پاسخ، به توقیف روزنامه‌ی مجاهدین، که فروش آن ۱۶ برابر بیشتر از روزنامه‌ی روحانیون حاکم (حزب جمهوری اسلامی) بود، [۷] بازداشت چندین تن از سران آن سازمان و ممنوع اعلام کردن فعّالیّت آن‌ها پرداختند. اتفاقات دیگری همچون دستگیری محمدرضا سعادتی، یکی از مهم‌ترین اعضای سازمان، آن هم به اتهام جاسوسی، وضعیت را وخیم‌تر کرد. در این مرحله، یعنی بعد از سرنگونی نظام سلطنتی، تا سرفصل ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که مجاهدین به آن فاز سیاسی می‌گویند، برنامه‌ی کار مجاهدین فعالیت افشاگرانه‌ی سیاسی بود. در همین ایام نشریه‌ی مجاهد که ارگان رسمی سازمان مجاهدین بود با تیراژ قریب به ۵۰۰ هزار نسخه در سراسر کشور منتشر می‌گردید.[۱]
به دنبال کشمکش‌ها و اختلاف نظرهای رئیس جمهور وقت، ابوالحسن بنی‌صدر با حزب جمهوری اسلامی و تلاش ناموفقش در جهت سلب اختیارات آنان و در نتیجه از دست دادن حمایت آیت‌الله خمینی، از آن‌جا که او به تنهایی توان مقابله با مخالفانش را نداشت و پیش‌تر هیچ‌گاه به ایجاد یک حزب و یا ائتلاف اقدام نکرده بود، با مجاهدین خلق که پیش‌تر از آن‌ها به شدت انتقاد کرده بود، متحد شد.[۸] در اواخر ماه خرداد او که برای حفظ جان خویش در اختفا به سر می‌برد، مردم را به قیام فراخواند.[۹] مجاهدین خلق نیز در پی تعارضات شدید با نظام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۹، از بنی‌صدر حمایت کرده و در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۶۰ از هوادارانشان خواستند تا علیه نظام به خیابان‌ها بریزند. یک روز پس از آن، تظاهرات خشونت‌آمیزی در شهرهای مختلف کشور به راه افتاد. در تهران حدود پانصد هزار نفر در خیابان‌ها به دادن شعار و اعتراض و درگیری با نیروهای نظام پرداختند.[۱۰][۱۱] نظام نیز با اعلام آیت‌الله خمینی، مبنی بر اینکه «آنان که علیه حاکمان شرع حرف می‌زنند، با اسلام به مبارزه می‌پردازند»، به سرعت عکس‌العمل نشان داد. چنان‌که تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود ۵۰ نفر کشته، ۲۰۰ نفر مجروح و ۱۰۰۰ نفر دستگیر شدند.[۱۲] روز بعد، بنی‌صدر برکنار و دستور بازداشت او توسط آیت‌الله خمینی، به اتهام خیانت و توطئه علیه نظام، صادر شد و به این ترتیب رقابت‌های سیاسی وارد عرصه‌ی خشونت آمیزی گشت.[۱۳] روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ آن‌چنان که مجاهدین آنرا تعبیر می‌کنند، یک سرفصل تاریخی در رویارویی با آیت‌الله خمینی بود. به این معنی که در این روز آیت‌الله خمینی آخرین بقایای مشروعیت سیاسی خود را از دست داد و تمام راه‌های مبارزه مسالمت‌آمیز را مسدود نمود.
در روز هفتم تیر ۱۳۶۰ در حالی که در دفتر حزب جمهوری اسلامی، اجلاسی از سران آن در حال برگزاری بود، بمب قدرتمندی منفجر شده و بیش از هفتاد تن از مقامات بلندپایه حکومتی از جمله، دبیرکل حزب و رئیس دیوان عالی کشور بهشتی، چهار تن از وزرای کابینه‌ی دولت، ۲۳ نماینده‌ی مجلس و چندین تن از دیگر مقامات ترور شدند.[۱۴] مدتی بعد کرسی ریاست جمهوری به محمدعلی رجایی سپرده شد و به سمت دبیر کل حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد. هم چنین وی محمدجواد باهنر را به مقام نخست‌وزیری خویش برگزید. مسعود رجوی و ابولحسن بنی‌صدر که در خفا به سر می‌بردند، توسط خلبان اختصاصی شاه سابق ایران، بهزاد معزی، طی یک عملیات پروازی از پایگاه یکم شکاری مهرآباد بوسیله یک جت با آرایش زنانه از کشور خارج و در فرودگاه پاریس فرود آمدند.[نیازمند منبع] رجوی و بنی‌صدر به همراه برخی گروه‌های دیگر، شورای ملی مقاومت را برای مبارزه با نظام جمهوری اسلامی تشکیل دادند.[نیازمند منبع]
دو ماه پس از حادثه‌ی بمب‌گذاری ماه تیر، در انفجار مهیب دیگری در دفتر ریاست جمهوری به تاریخ ۸ شهریور، رجایی و باهنر ترور شدند. گرچه هیچ گروهی مسئولیت بمب‌گذاری‌ها را برعهده نگرفت، اما جمهوری اسلامی، مجاهدین خلق را عامل این اقدامات اعلام نمود. با این وجود مجاهدین مسئولیت دیگر ترورها را پس از عزل بنی‌صدر پذیرفتند. از جمله ترورهایی که در فاصله چند ماه اتفاق افتاد، می‌توان به ترور امام‌ جمعه‌ی شهرهای تبریز، کرمان، شیراز، یزد و باختران، یک استاندار، سرپرست زندان اوین، تنی چند از قضات دادگاه‌های انقلاب، نمایندگان مجلس، مقامات پایین رتبه دولتی و اعضای سازمان‌های انقلابی اشاره کرد.[نیازمند منبع]
در ماه شهریور ۱۳۶۰، مجاهدین، هواداران جوان خود را برای اعتراض و درگیری مسلحانه با عوامل حکومتی به خیابان‌ها فرستادند. در تاریخ ۵ مهر ماه ۱۳۶۰ آنان از تیربار و نارنجک‌انداز آر پی جی علیه نیروهای سپاه پاسداران استفاده نموده و برخی از گروه‌های کوچکتر چپ‌گرا همچون چریک‌های فدایی، دست به اقدامات چریکی مشابهی زدند.[نیازمند منبع] حکومت وقت در پاسخ به اقدامات مسلحانه، نیروهای ضد اطلاعاتی سپاه را بسط داد و در ابعادی وسیع به دستگیری بسیاری از اعضای گروه و افراد مشکوک به همکاری با آنان شد.
در روز ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ نیروهای سپاه پاسداران موفق به کشف محل اختفای اصلی رهبران مجاهدین در تهران در محله‌ی زعفرانیه شده و پس از محاصره‌ی آن محل و چند ساعت درگیری مسلحانه آن را تصرف کردند. در این واقعه ۲۳ نفر از جمله موسی خیابانی مرد شماره ۲ سازمان، آذر رضایی همسر موسی خیابانی و اشرف ربیعی، همسر اول مسعود رجوی، کشته و پسر خردسال مسعود و اشرف نیز به اسارت درآمد. این واقعه از سوی مجاهدین به «عاشورای مجاهدین» نامیده شد.[۱۵]
با وجود وقوع حوادث خشونت آمیز سال ۱۳۶۰ و کشته شدن برخی مقامات بلندپایه، بر خلاف پیش‌بینی مجاهدین خلق و سایر مبارزان مسلح که با ضربه وارد آوردن بوسیله عملیات مسلحانه و حذف فیزیکی نیروهای «مکتبی»، امید به سلب قدرت و ضعیف نمودن آنان داشتند، نه تنها از قدرت این نیروها کاسته نگردید، بلکه تمامی مراکز تصمیم‌گیری نیز در اختیار آنان قرار گرفته و فضای سیاسی کشور بسته شد. بدین ترتیب، همه گروه‌های سیاسی، جز آنهایی که در ردیف نیروهای «مکتبی» قرار داشتند، از میدان خارج شدند.[۱۶]

انتقال به عراق


تصویر مسعود رجوی و صدام حسین
در سپتامبر ۱۹۸۰ این گروه با انتقال به عراق، شروع به مبارزه علیه ایران با همکاری ارتش بعث عراق نمودند.[۱۷] در سال ۱۹۸۶ میلادی دولت فرانسه مجاهدین را به خروج از پاریس مجبور کرد و از آن پس مرکز استقرار آنها شهر بغداد پایتخت عراق شد.[۹] مجاهدین پس از آن به تأسیس شهری در شمال بغداد، در استان دیاله اقدام کردند. این شهر که شهر اشرف نامیده می‌شد، مرکز اقامت مجاهدین بود و پس از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف ضد ترور از سال ۲۰۰۳ تا اول ژانویه ۲۰۰۹ توسط آمریکائی‌ها حفاظت می‌شد. دولت عراق از اول ژانویه سال ۲۰۰۹ مسولیت اداره‌ی اردوگاه اشرف را به دست گرفت که این موضوع باعث نگرانی ساکنین این اردوگاه و حامیان آنها شده‌است.[۱۸]

پس از انتقال اعضا به عراق، زوج‌ها ملزم به جدایی از یکدیگر شدند و سازمان فرزندانشان را به اروپا منتقل کرد.[۱۹] بسیاری از آنان دیگر فرزندانشان را ندیدند. یک بازدید کننده‌ی اروپایی از قرارگاه اشرف می‌گوید:
« حدود دو دهه پیش، خانواده‌هایی که در این اردوگاه زندگی می‌کردند منحل شدند؛ زوج‌های متأهل به اجبار از هم طلاق گرفتند و بچه‌های آنان به خارج فرستاده شدند و بسیاری از آنان در حال حاضر با هواداران گروه در کشورهای غربی زندگی می‌کنند که سرگرم پرورش این کودکان براساس عقاید مجاهدین خلق هستند که یک ناظر بی‌طرف از آن به عنوان نوعی فرقه یاد کرده‌است.[۲۰]  »
پس از بازگشت مسعود رجوی در سال ۱۳۶۵ به عراق، در سال ۱۳۶۶ مجاهدین، ارتش آزادی‌بخش ملی رابه منظور سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، تأسیس کرده و در سراسر مرز ایران و عراق، دست به تهاجم بر علیه نیروهای جمهوری اسلامی زدند و تا مرداد ۱۳۶۷ بیش از صد رشته عملیات نظامی علیه سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی انجام دادند. ص۵۶ [۲]
مجاهدین خلق از عراق به کجا خواهند رفت؟ ] در وب‌گاه بی بی سی فارسی (۲۱ فروردین ۱۳۸۸)
این سازمان همچنین متهم به همکاری با صدام در سرکوب و قتل عام کردها و شیعیان عراق است. هرچند که سازمان این اتهام را رد می‌کند.[۲۰]

عملیات نظامی مستقیم علیه ایران

چندی پس از انتقال اغلب نیروهای سازمان به عراق و تغییر استراتژی جنگ چریکی به جنگ کلاسیک، در آخرین سال جنگ ایران و عراق و در شرایطی که توان نظامی ایران در پی چندین سال جنگ فرسایشی و توان اقتصادی و روحی ایرانیان با کاهش بسیار شدید درآمدهای نفتی شدیداً تحلیل رفته‌است، سازمان مجاهدین٬ رویارویی علنی با نیروهای ایرانی در جبهه‌ها را آغاز می‌کند.[نیازمند منبع]

عملیات آفتاب

این عملیات برای اول فروردین سال ۱۳۶۷ در اطراف شوش برنامه‌ریزی شده بود، امّا درگیری دو تن از نیروهای شناسایی سازمان و دستگیر شدن آن‌ها توسط نیروهای ایرانی٬ منجر به تردیدهایی پیرامون لو رفتن احتمالی عملیات و تعویق یک هفته‌ای آن شد. نهایتاً این عملیات در ۸ فروردین آغاز شد.[نیازمند منبع]
در جریان این عملیات به گفته‌ی مجاهدین٬ بیش از ۴۱۷ تن از نیروهای ارتش (لشکر ۷۷ خراسان) و ژاندارمری به اسارت درآمده و به پشت جبهه منتقل می‌شوند و همچنین ۳۵۰۰ تن از نیروهای نظامی ایران کشته شدند و مقدار زیادی تجهیزات جنگی به غنیمت آنان درآمد. مجاهدین تعداد تلفات خود را ۱۲۳ نفر گزارش داده و پس از اجرای عملیات منطقه را ترک و به خاک عراق باز گشتند.[نیازمند منبع]

عملیات چلچراغ

سه ماه پس از عملیات آفتاب که مجاهدین را در موقعیّت سیاسی و تبلیغاتی مناسبی قرار داد٬ در ۲۸ خرداد ۱۳۶۷، سازمان عملیات چلچراغ را اجرا می‌کند. هدف از این عملیات تصرف شهر مهران است که محقّق می‌شود. در این عملیات نیز مجاهدین عدّه‌ای از نیروهای ایرانی را کشته و تعدای را به اسارت گرفتند. این سازمان همچنین لیست بلند بالایی را به عنوان غنائم بدست آمده از ارتش ایران منتشر می‌کند. به گفته سازمان بیش از ۸۰۰۰ تن از نیروهای ایران در این عملیات کشته و مجروح شدند. سازمان تعداد کشته شدگان خود را ۶۸ تن گزارش می‌کند.[نیازمند منبع]
منابع ایرانی ضمن پذیرش شکست در مهران٬ اعلام کردند که پیروزی مجاهدین ناشی از پشتیبانی ارتش بعث عراق و استفاده از تسلیحات شیمیایی بوده‌است.[۲۱]

عملیات فروغ جاویدان

نوشتار اصلی: عملیات فروغ جاویدان
شش روز پس از قبول قطعنامه‌ی آتش‌بس توسط ایران و در شرایطی که نیروهای عراقی با بهره‌برداری از ضعف شدید روحیه‌ی نیروهای ایرانی٬ مجدداً به خرمشهر حمله کرده و تا آستانه‌ی تصرّف آن پیش می‌روند٬ سازمان مجاهدین عملیاتی با نام فروغ جاویدان را آغاز می‌کند.
مسعود رجوی در شب آغاز عملیات گفت: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید... کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند... از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آن‌جا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد... علاوه بر آن، ضد هوایی و موشک سام ۷ هم که داریم... هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستون‌ها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشین‌ها به صورت ستون حرکت می‌کنند.»
هدف مجاهدین از این عملیات تصرف تهران اعلام شد امّا بر خلاف دو عملیات قبلی٬ به شکست گسترده و تلفات شدید سازمان منتهی می‌شود. مطابق اعلام رسمی مجاهدین ۱۳۰۴ نفر از اعضای آن طی این عملیات کشته شدند. هاشمی رفسنجانی در این مورد می‌گوید: «تدارک منافقین خیلی وسیع بوده و ضربه وارده بر آن‌ها خیلی عمیق است. ۱۲۰ تانک زرهی دجله، ۶۰ نفربر و ۶۰۰ خودرو دیگر، حدود ۵۰۰۰ رزمنده و همین تعداد پشتیبانی و تدارکچی و طرح رسیدن به تهران، خیلی احمقانه و ساده لوحانه و هفتاد درصد انهدام»
این آخرین فرصتی بود که از سوی صدام به مجاهدین برای تجزیه‌ی بخشی از خاک ایران و ایجاد یک منطقه‌ی خودمختار داده شده بود.[۲۲] [۲۳]

اعدام اعضای دربند پس از جنگ

پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل در هجدهم ژوئیه ۱۹۸۸ میلادی، توسط ایران، برای آتش‌بس جنگ هشت ساله بین این کشور و عراق، در ۲۴ جولای، سازمان مجاهدین خلق، برای براندازی دولت اقدام به حمله‌ای گسترده‌ به مرزهای غربی و جنوب غربی ایران تحت عنوان «عملیات فروغ جاویدان» نمود و جمهوری اسلامی در پاسخ به این حمله، «عملیات مرصاد» را به اجرا گذاشت. اگرچه عملیات نظامی مجاهدین به راحتی توسط نیروهای ایرانی خنثی شد، امّا دستاویزی برای مقامات حکومتی فراهم کرد تا بسیاری از مخالفان سیاسی از جمله مجاهدین را که چندین سال پیش از آن دستگیر و محکوم شده بودند را به صورت فیزیکی حذف نمایند.[۲۴][۲۵][۲۶] حسین‌علی منتظری، که هنگام اعدام‌ها از مقامات بلندپایه‌ی جمهوری اسلامی و قائم مقام رهبری بود، بعدها در خاطرات خود مطالبی درباره‌ی آن اعدام‌ها نگاشت که نشان می‌دهد دستور اعدام تمامی زندانیان سیاسی که تا آن زمان بر عقیده‌ی خود پابرجا بودند، توسط آیت‌الله خمینی، در اواخر تابستان سال ۱۳۶۷ صادر شده‌است.[۲۷] بنا به گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر، این اعدام‌ها که در اقصی نقاط ایران به انجام پیوست، اغلب در نقاطی بسیار دور از محل حمله و شامل زندانیان سیاسی از جمله تعداد نامعلومی زندانیان عقیدتی که پیشتر سال‌ها در زندان به سر می‌برده‌اند بوده‌است. بدین دلیل این افراد نمی‌توانستند نقشی در حمله یا جاسوسی ایفا کرده باشند. بسیاری از آنان پیش از اعدام، محاکمه و به مدت‌های مختلفی به حبس در سال‌های آغازین دهه‌ی هشتاد محکوم شده بودند و در فعّالیت‌های غیرخشونت‌آمیز از جمله پخش روزنامه و یا اعلامیه و یا تظاهرات شرکت داشتند و بسیاری نیز در زمان دستگیری دانشجو یا دانش‌آموز و کم سن و سال بوده‌اند. سازمان عفو بین‌الملل طی سال ۱۹۸۱ این اعدام‌ها را ثبت کرده‌است. گزارش‌ها حاکی است که محاکمه‌ها در صورتی که اصلاً محاکمه‌ای در کار می‌بود، شتاب‌زده انجام می‌شد و به متهمان امکان تعیین وکیل یا دفاع از خود داده نمی‌شد. در میان قربانیان آن سال تعداد زیادی از نوجوانان و زنان وجود داشتند[۳]اکثریت اعدام‌شدگان آن سال از هواداران سازمان مجاهدین خلق بودند، اما صدها عضو و هوادار گروه‌های سیاسی دیگر از جمله سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران (جناحهای مختلف)، حزب توده، حزب دموکرات کردستان، راه کارگر و دیگران نیز به‌همراه آنان اعدام گشتند.[۲۴]

وضعیت بعد از حمله‌ی آمریکا به عراق

بعد از خاتمه‌ی جنگ، مجاهدین کلیه‌ی نیروهای خود را در شهر اشرف متمرکز نمودند. مسعود رجوی رهبر گروه از آن زمان به بعد دیده نشده و به احتمال فراوان کشته شده‌است.[۲۰] گرچه سازمان مجاهدین با پخش پیام‌هایی منسوب به وی مدعی زنده بودن اوست. این افراد بعد از حدود ۶ سال همچنان در اشرف به سر می‌برند. این شهر در حال حاضر موضوع اصلی‌ترین اختلاف بین مجاهدین و جمهوری اسلامی می‌باشد. جمهوری اسلامی تلاش‌های زیادی برای منحل کردن واخراج اعضای مجاهدین و یا بازگرداندن آن‌ها به ایران چه مستقیماً و چه از طریق افراد وابسته به خود در دولت عراق به کار بسته‌است. متقابلاً مجاهدین طی ۶ سال گذشته دست به کمپین گسترده‌ای در میان مردم عراق زده‌اند تا حمایت‌هایی راکسب نمایند. از جمله اعلام نمودند که ۵ میلیون و دویست هزار نفراز مردم عراق با امضای بیانیه‌ای، حمایت خودشان را از مجاهدین اعلام کرده و خواهان خلع ید از جمهوری اسلامی در عراق شدند.[۴][۵] در این حال مشاور امنیت ملّی عراق اعلام کرد که دولت عراق به اعضای گروه مجاهدین خلق اعلام کرده‌است که دو راه بیش‌تر ندارند. یا این که به ایران باز گردند یا کشور دومی را برای حضور خود انتخاب کنند، چرا که تحت هیچ شرایطی دیگر نمی‌توانند در خاک عراق بمانند.[۲۸]

قرار گرفتن در فهرست سازمان‌های تروریستی

بعد از آن که محمد خاتمی به ریاست جمهوری ایران انتخاب گردید، سیاست‌مداران آمریکایی در دولت وقت آمریکا، یعنی دولت کلینتون که سالیان به دنبال جناح میانه‌رویی درون نظام جمهوری اسلامی بودند، از انتخاب محمد خاتمی استقبال کرده و برای نزدیک شدن به وی و بنا به درخواست وی به منظور نشان دادن حسن نیّت خود، نام سازمان مجاهدین را درلیست سازمان‌های تروریستی قرار دادند. در همان اوان٬ مارتین ایندیک، معاون وزارت خارجه‌ی آمریکا در امور خاور نزدیک، به این واقعیت اذعان نمود. این واقعیّت توسّط مقامات دیگری از ایالات متّحده نیز اذعان شده‌است.[۲۹][۳۰][۳۱] بار دیگر در تاریخ ۱۲ ژانویه سال ۲۰۰۹ وزارت امور خارجه آمریکا، مجاهدین خلق را یک گروه تروریستی شناخت.[۳۲]
روز جمعه٬ ۲۷ تیر ۱۳۸۹٬ یک دادگاه استیناف در واشنگتن دی سی آمریکا٬ حکم کرد که نگه داشتن سازمان مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا اشتباه بوده است و اینکه وزارتخارجه آمریکا می‌باید در این نامگذاری تجدید نظر کند. این موضوع برای این سازمان که ۱۳ سال است برای خارج شدن از لیست تروریستی آمریکا تلاش می‌کند یک پیروزی بزرگ محسوب می‌شود. خبرگزاری فرانسهآسوشیتد پرس
روز دوشنبه٬ ۷ بهمن ۱۳۸۷، شورای وزیران اتحادیه اروپا با خارج شدن نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست تروریستی اتّحادیه اروپا موافقت کرد. مریم رجوی در اطلاعیه‌ای که از سوی شورای ملّی مقاومت صادر گردید گفت:
« با لغو برچسب تروریستی سیاست استمالت اروپا در هم شکست و چرخهای تغییر در ایران با شتاب مضاعف شروع به حرکت خواهند نمود.  »
[۶][۷][۸][۹]
پیش از آن نیز در ۳۰ نوامبر ۲۰۰۷٬ دادگاه ویژه‌ای در بریتانیا رأی داد که دولت این کشور٬ بایستی نام سازمان مجاهدین خلق ایران را از فهرست گروه‌های تروریستی حذف و فعالیت‌شان را در بریتانیا قانونی اعلام کرد.[۳۳][۳۴]. اخیراً بیش از ۱۰۰ عضو پارلمان اروپا از باراک اوباما خواستند که نام مجاهدین خلق را از لیست سازمان‌های تروریستی آمریکا حذف نماید. قانون‌گذاران در نامه‌ای گفتند که سازمان مجاهدین خلق ایران به‌وضوح نشان داده‌است که دشمن بنیادگرایی اسلامی است. [۱۰]
کمیته‌ی پارلمانی ایران آزاد که از حمایت اکثریت مجلس عوام و بیش از ۲۰۰ عضو مجلس اعیان برخوردار است،[نیازمند منبع] روز ۱۵ مه ۲۰۰۹ اعلام کرد:
« در یک کنفرانس مطبوعاتی در مجلس عوام بریتانیا، اعلام شد که بیش از ۱۸۰ نماینده از هر دو مجلس و از احزاب مختلف با ارسال نامه‌ای به پرزیدنت باراک اوباما از وی خواهان حذف نام گروه اصلی آپوزیسیون ایرانی، سازمان مجاهدین خلق ایران٬ از لیست سازمانهای تروریستی خارجی گردیدند. لرد کوربت٬ رئیس کمیته‌ی پارلمانی ایران آزاد اعلام کرد قانون‌گذاران بریتانیایی بخشی از ۵۰۳ پارلمان اروپایی هستند که ابتکار عمل جدید در رابطه با اتخاذ سیاست جدید در قبال ایران را به آمریکا پیشنهاد کرده‌اند.  »
[۱۱]
همچنین اکثریت کنگره‌ی آمریکا٬ شامل بیش از ۲۳۰ تن از اعضای کنگره از هر دو حزب٬ حمایت خود را از قطعنامه ۷۰۴ در حمایت از حقوق ساکنان اشرف طی یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام نمودند. [۱۲][۱۳][۱۴]
الیزابت روبین در مقاله‌ای در روزنامه‌ی نیویورک تایمز بر این نکته تأکید کرد که حذف این گروه از سازمان‌های تروریستی اقدامی اشتباه خواهد بود. وی در مورد توضیح در مورد این گروه می‌گوید:
« می‌دانید، آن‌ها گروهی از شیعه‌های مارکسیست در زمان آیت‌الله خمینی بودند که علیه محمد رضا پهلوی در ایران به پاخواستند. اما از زمان پیروزی انقلاب در سال ۱۹۷۹ علیه حکومت ایران فعالیت کردند. آن‌ها بخشی از گروهی بودند که دیپلمات‌های آمریکایی را در سفارت آمریکا در تهران به گروگان گرفت. ۷ آمریکایی را کشتند. پس از انقلاب به فرانسه پناهنده شدند امّا پاریس آن‌ها را در سال ۱۹۸۶ اخراج کرد و به این ترتیب این گروه در عراق مستقر شد و در جنگ ایران و عراق در کنار صدام حسین علیه مردم ایران قرار گرفت. سپس به گمان من مریم و مسعود رجوی به دلایل مذهبی با یکدیگر ازدواج کردند. اما آن‌ها همگان را به طلاق وا می‌دارند و شما در این گروه نمی‌توانید روابط دوستانه داشته باشید. نمی‌توانید ازدواج کنید و به طور کلی تمامی انرژی و عشق شما به مسعود و مریم رجوی منتقل می‌شود که قصد تغیر رژیم در ایران را دارند.  »
[۳۵] [۳۶]
دادگاهی در عراق٬ روز یک‌شنبه٬ ۲۰ تیر ۱۳۸۹، حکم دستگیری ۳۹ تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران٬ از جمله مریم و مسعود رجوی، رهبران این گروه، را به اتهام «جنایت علیه بشریت» صادر کرد.[۳۷] اتهام کمک به صدام حسین در سرکوب اکثریت شیعه و اقلیت کُرد این کشور مبنای این حکم دادگاه را تشکیل می‌دهد. در سال ۱۹۹۱ و به دنبال جنگ خلیج فارس، شورش‌هایی ضددولتی در جنوب و شمال عراق به راه افتاد که صدام حسین با خشونت بسیار آن‌ها را فرو نشاند. سازمان مجاهدین خلق کمک به صدام حسین در فرونشاندن این شورش‌ها را تکذیب می‌کند.[۳۸]

ترورهای منسوب به سازمان

سازمان مجاهدین خلق از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰٬ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران٬ اعلام مبارزه‌ی مسلحانه کرد. به همین جهت این سازمان از سوی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا٬ سازمان تروریستی محسوب می‌شود. علاوه بر عملیات‌های مسلحانه‌ای که سازمان مسئولیت آن را پذیرفته‌است، برخی ترورها و عملیات‌های نظامی دیگر هم از سوی رسانه‌ها و مقامات جمهوری اسلامی به سازمان نسبت داده شده‌است:

کشته شدگان سرشناس

کشته شدگان غیر سرشناس

ترورهای ناموفق

سایر فعّالیت‌ها

  • افشای فعّالیت‌های مخفی هسته‌ای جمهوری اسلامی از سال ۲۰۰۲ به بعد که در نهایت منجر به صدور چهار قطعنامه توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد و اعمال تحریم‌های مختلف علیه دولت جمهوری اسلامی شد.[۵۹][۶۰]
  • افشای نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی همراه با انتشار لیست بیش از ۲۰٬۰۰۰ نفر[نیازمند منبع] از کشته شدگان توسط جمهوری اسلامی. این اقدامات تا کنون باعث گردیده‌ است که نظام جمهوری اسلامی تا کنون ۵۴ بار توسط مجمع عمومی و کمیسیون سوم حقوق بشر ملل متحد به خاطر نقض شدید حقوق بشر در ایران محکوم گردد.[۱۵]
  • انتشار لیست ۳۲٬۰۰۰ تن٬ که به گفته‌ی این سازمان از مأموران و عوامل وابسته به جمهوری اسلامی در عراق هستند، همراه با شماره‌ی حساب بانکی و میزان حقوق ماهیانه هرکدام که از نیروی قدس سپاه پاسداران دریافت می‌کنند.[۶۱]
  • حمایت و همراهی در گروگان گیری اعضای سفارت آمریکا در تهران در آبان ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) [۶۲][۶۳]
  • عملیات ۱۲ بهمن در سال ۲۰۰۰ که طی آن ۱۲ عملیات بر علیه ایران انجام گرفت [۶۴]
  • حمله تقریباً همزمان به سفارت ایران در ۱۳ کشور خارجی در ۱۹۹۲ [۶۵]
  • قتل کارمندان غیر نظامی و نظامی آمریکایی مشغول در پروژه‌های دفاعی ایران در ۱۹۷۰ [۶۶]

افشای برنامه‌ی اتمی جمهوری اسلامی

سازمان مجاهدین در سال ۲۰۰۲ (میلادی)٬ برنامه‌ی اتمی جمهوری اسلامی را که پیش از آن مخفی بود٬ افشا کرد. بحث پیرامون برنامه‌ی اتمی جمهوری اسلامی تا سال‌های بعد همواره یکی از چالش‌های بزرگ نظام بود. همچنین در سال ۲۰۰۹ (میلادی)٬ این سازمان اطلاعات تازه‌ای پیرامون برنامه‌ی اتمی ایران ارائه داد که صحت آن را هنوز ثابت نکردند.[۶۷]


No comments:

Post a Comment