هنرمندان همراه جنبشی بهرنگ سبز
بیانیه ی 800 امضایی اهالی سینما و تئاتر و تلویزیون در ایران، سر و صدای زیادی به پا کرده، هفته ی پایانی تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری است و التهاب به اوج رسیده؛ بیش از 800 هنرمند، در اعتراض به روندی که در کشور حکمفرماست و در طلب فضایی نو، به حمایت از "میرحسین موسوی" برخاسته و عکس ها و یادداشت هایشان با نمادهای سبز، در جراید و پوسترها و بیانیه های منتشره در کشور به چشم می خورد. برخی نیز تغییر مطلوب و مورد نظر خود را در برنامه های "مهدی کروبی" یافته و مواضع او را پاس داشته اند. در این میان، جمعی از آنهایی که در طی سال های پیش از آن نیز یاور "محمود احمدی نژاد" بوده اند، همچنان برای او تبلیغات می کنند. همه ی اینها در حالی ست که "دولت وقت" به ریاست "محمود احمدی نژاد" و "صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران"، اندکی بعد از آن که مشخص می شود که جناح حامی دولت در جلب حمایت هنرمندان ناتوان بوده، از حضور هنرمندان و مخصوصا چهره های شناخته شده که تقریبا اکثرشان به حمایت از موسوی برخاسته اند، در صحنه ی تبلیغات ریاست جمهوری گله می کنند و می کوشند تا در پس جریان های پیش رو، اتفاقات دیگری را رقم زنند.
تماس های هشدار دهنده شروع می شوند
تلفنی، از نوع ارتباط شنیداری یا مکتوب از طریق پیامک؛ برخی از اهالی سینما و تئاتر، مدوام از سوی نهادهای مسئول مورد عتاب قرار می گیرند که چرا وارد صحنه شده اند. سعی بر تغییر رای آنها می رود و شایعاتی برخلاف دیده ها و آنچه عیان است رواج داده می شود؛ اما برخلاف روند اوج گیری فشارها، روز به روز بر تعداد حامیان موسوی افزوده می شود. آنهایی که برای حمایت از "میر حسین موسوی" در میتینگ ها و سخنرانی های عمومی چه در تهران و چه در شهرستان ها حاضر می شوند، نقل مجالس اند؛ مردم ایران شاهد حضور سینماگرانی در صحنه هستند، که تا آن زمان کمتر اهل سیاست بوده اند؛ اما اکنون روحیات هنری و سخنان نرم خویانه شان نیز تغییر یافته و به فریاد مبدل شده؛ اعتراض های بلند"استاد محمدرضا شجریان"، "کیومرث پور احمد"، "کامبوزیا پرتوی"، "رخشان بنی اعتماد"، "بهاره رهنما"، "باران کوثری" و بسیاری دیگر، همه جا شنیده شده و ویدیوها و کلیپ های ساخته شده توسط برخی دیگر از هنرمندان شناخته شده، به سرعت در حال انتشاری فراگیر است.
همانقدر که حضور چهره های شناخته شده ی سینما برای خیلی از مردم دیدنی ست؛ جبهه گیری بسیاری از هنرمندان تلویزیونی که گاه از دید مدیران صدا و سیما "خودی" انگاشته می شدند هم در حال جلوه کردن است. مدیران تلویزیون از امضای درج شده ی انبوهی از هنرمندان این رسانه در پای بیانه ی حمایت از "موسوی" شگفت زده اند و بنا بر خواست آنها، تلفن های پرسشگرانه به این هنرمندان، از سوی کارگزاران حراستی صدا و سیما تمامی ندارد. تماس ها یا بی جواب نمی مانند و جوابی که داده می شود، دال بر صحت امضاست؛ هیچ کدام از هنرمندان تلویزیونی ای که از موسوی حمایت کرده اند، حتی اگر تهدید شوند که ممنوع الکار خواهند شد، امضای خود را پس نمی گیرند؛ بسیاری از آنها همراه با سینمایی ها و تئاتری ها و اهالی ادب، در "سه شنبه ی حلقه ی سبز" هم حضوری پررنگ دارند؛ سوار بر "ون" هایی سبز رنگ، شاخه های گل در سر انگشت، مچ بند های سبز بر دست، همدلی با بیشمار مردم حاضر در خیابانها را نمایش می دهند. ستاد های مختلفی از هنرمندان که به جهت حمایت از موسوی شکل گرفته بودند، ادغام شده اند و خروجی یکی ست: فیلم و تئاتری که از زندگی آن روزها بر روی صحنه می رود، سبز است و رنگ های دیگر، تحت الشعاع رفته اند.
تماس های تهدید آمیز شکلی دیگر می یابند
نتیجه ی انتخابات از سوی دولت در حال اعلام شدن است و انتظارها به پایان می رسد؛ اما حاصل، آنچه که انتظار می رفت نبوده. ساعت های دشواری بر بسیاری از اهالی هنر می گذرد؛ خبر یورشی نافرجام که در روز انتخابات بر یکی از ستادهای انتخاباتی صورت گرفته در حال انتشار است. هنوز 12 ساعت از اعلام نتیجه ی قطعی انتخابات نگذشته؛ اما قطعیتی دیگر در حال شکل گرفتن در اندیشه هاست؛ اعتراض، از پای صندوق های رای به خیابان ها کشانده می شود و دیگر کسی بر سر کارش حاضر نیست؛ دل مردم به کاری دیگر می رود؛ جمعیت در خیابان ها موج می زند و هنرمندان نیز با مردم و از مردم اند. التهاب، شور، شعار، خشونت، آتش، سنگ، باتوم، کبودی، جراحت، مرگ؛ و در این میان بسیاری از چهره های شناخته شده در جمعیت، از سوی ماموران رسمی یا غیررسمی تهدید می شوند و این تهدیدها در ساعاتی که تلفن ها قطع نیست و گاه در مراجعه ی حضوری به منازل هنرمندان ادامه می یابد؛ اما آنها دست بردار نیستند. همان طور که ملت نیز دست بردار نیستند. جمعیت هر روزه و چند روزه، در روز 25 خرداد ماه فزونی غیر قابل باوری می گیرد و باز همه هستند، این بار نه در میتینگ، بلکه در مسیر "انقلاب" تا "آزادی". از "میر حسین موسوی" و "مهدی کروبی" گرفته تا سینماگر و تئاتری و تلویزیونی و شاعر و منتقد رسانه ای، در لوای 3 میلیون جمعیت برآورد شده در خیابان های تهران.
بازجویی
تماس و تهدید، حالت رسمی بازجویی به خود گرفته اند. اتهامات به هنرمندان تمامی ندارد. از ستاره های جوان سینما گرفته تا مدیران پیشین سینمایی همه متهم اند. همانقدر که اخبار دستگیری و شکنجه مردم در بازداشتگاه ها پخش می شود و کشتارها در سطح خیابان و مکان های حصر ادامه می یابد، سایه ی فشار بر هنرمندان نیز سهمگین تر می شود؛ رفت و آمد برخی از هنرمندان به مراکز بازجویی ادامه دارد و در این بین، چند نام بیشتر شنیده می شوند. رادیکال تر شدن، هم در فضای خیابانی دیده می شود و هم در رفتار نیروهای امنیتی و نظامی با مردم. هنرمندان نیز جزو مردم اند و مانند آنان مورد عتاب. چند دستگیری و سپس آزادی در مراسم سوگواری کشته شدگان و بعد از مدتی یورش به خانه های بعضی از آنها.
زندان
فیلم های ضبط شده از خیابان ها و تدوین شده توسط کارگردانهای حرفه ای و غیر حرفه ای در حال پخش در رسانه های جهانی ست و بهانه ی حمله به منزل "جعفر پناهی" کارگردان شناخته شده شده ی سینما نیز ساخت فیلم است. "جعفر پناهی" و "محمد رسول اف" دیگر کارگردان مشهور سینما به زندان می روند و همچنان بسیاری دیگر از اهالی ایران، در همانجا ماندگار می شوند. هرچقدر که سکوت در جامعه حکمران می شود، بر فضای هنری هم سیطره می اندازد و حالا دیگر فقط مجامع و رسانه های خارجی اند که می توانند انعکاس دهنده ی وقایع پیشین و در جریان ایران باشند.
سه سال از شکل گیری "جنبش سبز" در ایران میگذرد؛ هنوز قوهی قضاییه جمهوری اسلامی هنرمندانی همچون "استادمحمدرضا شجریان"، ""رخشان بنی اعتماد"، "باران کوثری" و "پگاه آهنگرانی" " فاطمه معتمد آریا" را زیر نظر دارد که کجا چه میگویند؛ و هنوز "رامین پرچمی" و "محمد رسولاف" و "جعفر پناهی" " مرضیه وفا مهر" و ... مانند بسیاری دیگر از اهالی سیاست یا مردم عادی، در بیم و امید قطعیت یافتن و اجرای حکم خود بهسر میبرند؛ آنان نه اجازه ی کار دارند و نه امکان ادامهی زندگی معمولی.
اما در این سه سال، هر بار که فیلمی همچون "روزهای سبز" ساخته ی "حنا مخملباف" در مجامع جهانی پخش می شود و یا در مجمعی نمادی از رنگ "سبز" دیده می شود، مسئولان دولت تمام هم خود را صرف آن می کنند تا هم از انتشار اخبار آن در سطح ایران جلوگیری شود و هم برگزار کنندگان آن برنامه، دشمن ملت ایران معرفی شوند. فستیوال های "کن" و "ونیز" و "مونترال" و "سن سباستین" و "رم" و "برلن" و ... در این 3 سال هنوز منتظر دریافت و نمایش فیلم هایی هستند که در این روزهای ایران اجازه ی ساخت نداشته اند و در همین روزها که چنین می گذرند "روزهای سبز "مخملباف" در گردهمایی جنبش سبز در "کلن" آلمان، باز هم بیننده ی فراوان دارد.
No comments:
Post a Comment